کاش میشدکه در آن لحظه عریان شدنت
کاش میشدکه در آن لحظه عریان شدنت
بتوانم لب خود را بزنم بر دهنت
آنقدر لب بفشارم به لب چون عسلت
تا لبم داغ شود از تب بالای لبت
دست را حلقه کنم دور مدار بدنت
عرق داغ تنم پخش شود روی تنت
و در آن لحظه اگرباز کنی موی سرت
نفسم بند شود از هیجان نفست
ولی افسوس که رفتی ونشد در بغلت
دست را حلقه زنم بر شریان کمرت
حال من مانده ام و عکس تو و پیرهنت
و اتاقی که در آن مانده فقط عطر تنت
بتوانم لب خود را بزنم بر دهنت
آنقدر لب بفشارم به لب چون عسلت
تا لبم داغ شود از تب بالای لبت
دست را حلقه کنم دور مدار بدنت
عرق داغ تنم پخش شود روی تنت
و در آن لحظه اگرباز کنی موی سرت
نفسم بند شود از هیجان نفست
ولی افسوس که رفتی ونشد در بغلت
دست را حلقه زنم بر شریان کمرت
حال من مانده ام و عکس تو و پیرهنت
و اتاقی که در آن مانده فقط عطر تنت
۱.۳k
۰۱ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.