سرد و خشن
پارت ۱۵
از زبان ا.ت :
خواستم رانندرو فوش بدم که دیدم ماشین جونگ کوک اومد جلو ماشین تاکسی تعجب کرده بودم یهو جونگ کوک از ماشین پیاده شد اومد سمته ماشین درو باز کرد :
جونگکوک : بیا پایین بدوو
ا.ت: چی میگی بابااا برا چی اومدی دنبالم
جونگ کوک: میای پایین یا بزور ببرمت؟
اومدم باز یچی بگم که منو کشید بیرون انداخت رو کولش هرچی دادو بیداد کردم با مشت زدمش توجهی نکرد( واکنش راننده تاکسی : ماعم دبه خیارشوریم این وسط دیگه 🗿)
ا.ت : بزار منو زمین خودم پااا دارممم
جونگکوک: عرعر نکن
ا.ت: من با تو هیچ جا نمیام
منو گذاشت زمین درو باز کرد رفتم نشستم اونم اومد نشست ماشینو روشن کرد...
ا.ت: چاه اوسکول تو دو روز رفته بودی مسافرت من چیزی گفتم که اینجوری اومدی دنبالم؟
جونگ کوک: فک نکن برام خیلی مهمی یا من خیلی روت حساسم الانم قرار نیس برگردیم خونه باهم میریم همونجایی که الان میخواستی بری
ا.ت :من جایی نمیرفتم
جونگکوک: ا.ت من میدونم چن وقته داری یکارایی میکنی شاید الان نفهمم ولی بعدا میفهمم
ا.ت: کی به کی میگه!
جونگکوک: چیزی گفتی؟
ا.ت هیچی بریم خونه
سکوت سنگینی برقرار بود من تکیه داده بودم به شیشه بیرونو نگا میکردم که گوشیم زنگ خورد یا حسینننن بکهیونه قطش کردم
جونگکوک: کی بود؟
ا.ت : هیچس
جونگکوک : بت میگم کی بودد جوابمو عین ادم بده
ا.ت: چیکار داری تووو
هیچی نگف سرعتو زیاد کرد تا رسیدیم خونه بعدش اومد در ماشینو باز کرد فک کردم برا من باز کرد یهو گوشیمو از دستم گرف رفت سمت اسانسور منم رفتم دنبالش
ا.ت: گوشیمو بده بهممم
جونگکوک : برو اونور رو مخم راه نرو
تا اتاقش دنبالش رفتم تا سعی کنم گوشیو از دستش بگیرم رف تو اتاق تا خواست درو ببنده پامو گذاشتم لای در بزور رفتم تو
ا.ت : حق نداری گوشیمو بگیری
جونگکوک: من حق ندارم؟ دختر من الان هرکاری دلم بخواد میتونم بکنم باهات چون تو زن منی
ا.ت: چه فایده ای داره من تو برگه فقط زن توعم
جونگکوک: اون دیگه به تصمیمی که میگیرم مربوطه
ا.ت: هیچ غلطی نمیتونی بکنی
جونگکوک: من نمیتونم بکنم؟
اومد سمتم من عقب عقب رفتم تا چسبیدم به دیوار لبشو اورد نزدیک لبم رایحه ی عطره تند و تلخش خیلی زیاد بود نفساش میخورد به صورتم تپش قلب شدیدی گرفته بودم یه چن ثانیه تو همون لحظه چش تو چش بودیم تا اومد خودشو عقب بکشه ............
از زبان ا.ت :
خواستم رانندرو فوش بدم که دیدم ماشین جونگ کوک اومد جلو ماشین تاکسی تعجب کرده بودم یهو جونگ کوک از ماشین پیاده شد اومد سمته ماشین درو باز کرد :
جونگکوک : بیا پایین بدوو
ا.ت: چی میگی بابااا برا چی اومدی دنبالم
جونگ کوک: میای پایین یا بزور ببرمت؟
اومدم باز یچی بگم که منو کشید بیرون انداخت رو کولش هرچی دادو بیداد کردم با مشت زدمش توجهی نکرد( واکنش راننده تاکسی : ماعم دبه خیارشوریم این وسط دیگه 🗿)
ا.ت : بزار منو زمین خودم پااا دارممم
جونگکوک: عرعر نکن
ا.ت: من با تو هیچ جا نمیام
منو گذاشت زمین درو باز کرد رفتم نشستم اونم اومد نشست ماشینو روشن کرد...
ا.ت: چاه اوسکول تو دو روز رفته بودی مسافرت من چیزی گفتم که اینجوری اومدی دنبالم؟
جونگ کوک: فک نکن برام خیلی مهمی یا من خیلی روت حساسم الانم قرار نیس برگردیم خونه باهم میریم همونجایی که الان میخواستی بری
ا.ت :من جایی نمیرفتم
جونگکوک: ا.ت من میدونم چن وقته داری یکارایی میکنی شاید الان نفهمم ولی بعدا میفهمم
ا.ت: کی به کی میگه!
جونگکوک: چیزی گفتی؟
ا.ت هیچی بریم خونه
سکوت سنگینی برقرار بود من تکیه داده بودم به شیشه بیرونو نگا میکردم که گوشیم زنگ خورد یا حسینننن بکهیونه قطش کردم
جونگکوک: کی بود؟
ا.ت : هیچس
جونگکوک : بت میگم کی بودد جوابمو عین ادم بده
ا.ت: چیکار داری تووو
هیچی نگف سرعتو زیاد کرد تا رسیدیم خونه بعدش اومد در ماشینو باز کرد فک کردم برا من باز کرد یهو گوشیمو از دستم گرف رفت سمت اسانسور منم رفتم دنبالش
ا.ت: گوشیمو بده بهممم
جونگکوک : برو اونور رو مخم راه نرو
تا اتاقش دنبالش رفتم تا سعی کنم گوشیو از دستش بگیرم رف تو اتاق تا خواست درو ببنده پامو گذاشتم لای در بزور رفتم تو
ا.ت : حق نداری گوشیمو بگیری
جونگکوک: من حق ندارم؟ دختر من الان هرکاری دلم بخواد میتونم بکنم باهات چون تو زن منی
ا.ت: چه فایده ای داره من تو برگه فقط زن توعم
جونگکوک: اون دیگه به تصمیمی که میگیرم مربوطه
ا.ت: هیچ غلطی نمیتونی بکنی
جونگکوک: من نمیتونم بکنم؟
اومد سمتم من عقب عقب رفتم تا چسبیدم به دیوار لبشو اورد نزدیک لبم رایحه ی عطره تند و تلخش خیلی زیاد بود نفساش میخورد به صورتم تپش قلب شدیدی گرفته بودم یه چن ثانیه تو همون لحظه چش تو چش بودیم تا اومد خودشو عقب بکشه ............
- ۴.۸k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط