دوستم زنگ زد گفت امروز ناهار میام پیشت گفتم حال آشپزی ند

دوستم زنگ زد گفت امروز ناهار میام پیشت. گفتم حال آشپزی ندارم. گفت خب غذا می‌گیرم میام. گفتم یه روز دیگه بیا، امروز بی‌حوصله‌ام، می‌خوام تنها باشم.
گفت باشه، کاری بود خبر بده،بعد چند ساعت دیدم اومد و اینجوری خواست حال دلمو خوب کنه،نه ناراحت شد، نه قهر کرد.
واقعاً توقع زیادی نیست که آدم در روابطش راحت باشه. چرا اکثراً اینو نمی‌فهمن!؟
واقعاً مهمترین دلیلی که باعث شده چهارده سال با این آدم دوست بمونم و مشکلی بینمون پیش نیاد، همین توقع و انتظار بیجا نداشتن ما از همدیگه‌ست. همین که وقتی با همیم می‌تونیم خود واقعیمون باشیم، بدون ملاحظه و رودرباسی الکی، حرف دلمون رو بگیم، و نیاز به دروغ گفتن و پیچوندن هم نداریم.
#دوستانه#رفاقت#عاشقانه
دیدگاه ها (۲)

فروغ فرخزاد واقعا به چه درجه ای از درک و شعور رسیده بود که گ...

دستان تو.....

پنجره ایی رو به خیال

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط