سیر نمی شوم زتو ای مه جان فزای من

سیر نمی شوم زتو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من

با ستم و جفا خوشم گرچه درون آتشم
چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من
دیدگاه ها (۲۰)

هر که آمد اندکی مارا پریشان کرد و رفت...!

بیهوده به سرمه چشم داریزیباتر از این شدم چگونه؟پنهان شده در ...

اعتــــــمــاد بـــه آدم های دنـیا ...

شکستن دل کسی که عاشق توست کارساده ایست...اگر راست میگویی...د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط