مهریه مون انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق
مهریه مون انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق
مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرهارو دوتایی باهم رفتیم.
خیلی به ظاهرش اهمیت می داد.میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم شیک پوش بود.خیلی به عطر وادکلن واین چیزا اهمیت می داد.رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت ومیگفت باید مرتب باشن.
یکی از کارهایی از اول زندگی تا آخرش انجام می دادیم این بود که تو یک بشقاب غذا میخوردیم
یک وقتایی که ناراحت بودم و بحثی پیش اومده بود من بشقاب جدا می آوردم حسن میگفت:
بس که شیرین است نازت را کشیدن بعد قهر
دوست دارم قهر کردن را به عشق آشتی
نشد دیگه قرار نشد بعد یک بشقاب می کردو همین باعث می شد رابطمون گرم شه
میگفت:
بزرگ شدن وقدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب اعتقاداتم اجازه نمیده
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته توراه اهل بیت...اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو...پس خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم گفتم راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه تکیه گاه محکمی هستی...
هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اماتو چیز دیگری....
(همسرشهید:حسن غفاری)
مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرهارو دوتایی باهم رفتیم.
خیلی به ظاهرش اهمیت می داد.میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم شیک پوش بود.خیلی به عطر وادکلن واین چیزا اهمیت می داد.رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت ومیگفت باید مرتب باشن.
یکی از کارهایی از اول زندگی تا آخرش انجام می دادیم این بود که تو یک بشقاب غذا میخوردیم
یک وقتایی که ناراحت بودم و بحثی پیش اومده بود من بشقاب جدا می آوردم حسن میگفت:
بس که شیرین است نازت را کشیدن بعد قهر
دوست دارم قهر کردن را به عشق آشتی
نشد دیگه قرار نشد بعد یک بشقاب می کردو همین باعث می شد رابطمون گرم شه
میگفت:
بزرگ شدن وقدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب اعتقاداتم اجازه نمیده
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته توراه اهل بیت...اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو...پس خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم گفتم راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه تکیه گاه محکمی هستی...
هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اماتو چیز دیگری....
(همسرشهید:حسن غفاری)
۷۴۵
۲۷ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.