🏷•برای دخترش نوشته بود :
🏷•برای دخترش نوشته بود :
خیلی خستهام،
سی سال است که نخوابیدهام!
اما دیگر نمیخواهم بخوابم.من درچشمانِ خود
نمک می ریزم که پلک هایم جرأت بر هم آمدن
نداشته باشد تا نکند
در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند..
وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی،
نرجس است، زینب است
و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است
از من چه توقعی دارید..؟!
نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم..؟!
نه من نمیتوانم اینگونه زندگی بکنم (:
#حاجقاسم
خیلی خستهام،
سی سال است که نخوابیدهام!
اما دیگر نمیخواهم بخوابم.من درچشمانِ خود
نمک می ریزم که پلک هایم جرأت بر هم آمدن
نداشته باشد تا نکند
در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند..
وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی،
نرجس است، زینب است
و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است
از من چه توقعی دارید..؟!
نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم..؟!
نه من نمیتوانم اینگونه زندگی بکنم (:
#حاجقاسم
۲.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.