چنان دیوانه ام کردی؛ که عقلم هم جوابم کرد ..
چنان دیوانه ام کردی؛ که عقلم هم جوابم کرد ..
به عشقت عابدم کردی ؛ولی هجرت خرابم کرد..
من ازمستی ؛چشمانت چنان مست و پریشانم..
که دیشب کودک؛ خردی مرا مجنون خطابم کرد..
من از شهد لبان؛ تو نبردم بهره ای اما ..
ببین یک غمزه؛ ازچشمت چطور دیده پرآبم کرد ..
نمی خواهی مرا یارا ؛مکن با روح من بازی ..
که بازیهای نامردان؛ ببین سینه کبابم کرد..
مرا امید وصل تو همه؛ آداب مستی شد..
ببین دریای عشق تو؛ امیدم را سرابم کرد..
رخت چون شمع وشبهایم؛ به نور دیده ات روشن..
نمیدانی که هجرانت ؛مرا غرق عذابم کرد...
به عشقت عابدم کردی ؛ولی هجرت خرابم کرد..
من ازمستی ؛چشمانت چنان مست و پریشانم..
که دیشب کودک؛ خردی مرا مجنون خطابم کرد..
من از شهد لبان؛ تو نبردم بهره ای اما ..
ببین یک غمزه؛ ازچشمت چطور دیده پرآبم کرد ..
نمی خواهی مرا یارا ؛مکن با روح من بازی ..
که بازیهای نامردان؛ ببین سینه کبابم کرد..
مرا امید وصل تو همه؛ آداب مستی شد..
ببین دریای عشق تو؛ امیدم را سرابم کرد..
رخت چون شمع وشبهایم؛ به نور دیده ات روشن..
نمیدانی که هجرانت ؛مرا غرق عذابم کرد...
۱.۲k
۳۰ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.