خوابگاه...
خوابگاه...
شانزده فروردین نود و هشت عمرم...
ترم شش...
همین الان رسیدم اتاق
یه اتاق سرد و خالی...
بی روح تر از همیشه...بوی مرگ میده خوابگاه...ازش متنفرم...
این همه گناه و بی نمازی و حال بد...
خب حق داره!!
حق داره انقدر بد باشه...
بهرحال رسیدم...باز شروع شد! دویدن و دویدن و دویدن برای رسیدن به یه جای خوب! که اونجای خوب خیالی هم فقط یه خیاله! دنیا همش سرابه...
و چه بی رحم شدم این روزا نسبت به خانوادم...
و چه خشک به خواهرم دست دادم
چه یخ با پدر و مادرم خداحافظی کردم
و چه زشت که عاشقانه با برادر کوچیکم خداحافظی نکردم...
این روزا حالم از همیشه بدتره و هیچ دلیلی برای خوب بودن حالم نمیبینم...
نمیدونم از این ببعد چطور میخوام با همکلاسیا اساتید هم اتاقیا بچه های بسیج بچه های هیئت مسئولین نهاد دانشگاه روبرو شم...
نمیدونم...
نمیدونم...
حالم بده...
از همه چی بدم میاد..
زندگی داره اون روشو بهم نشون میده...
باید ازش قوی تر باشم
باید بفهمم تو دنیا جز خدا هیشکیو ندارم امااااا باید حواسم به اطرافیانم باشه و بخاطرشون حالم خوب باشه...
سختههههه اما باید بفهمم اینو...
سختههههه اما معشوقم معبودم خدام اینجوری میخواد...
بشره فی وجهه حزنه فی قلبه
دعام کنید که سخت محتاج دعا هستم
دعا کنید نگاه های یخ این روزام حرارت قبلی رو بخودش بگیره
دعام کنید خدا کمکم کنه کنار بیام با این همه خستگی و کلافگی
دعام کنید...
شانزده فروردین نود و هشت عمرم...
ترم شش...
همین الان رسیدم اتاق
یه اتاق سرد و خالی...
بی روح تر از همیشه...بوی مرگ میده خوابگاه...ازش متنفرم...
این همه گناه و بی نمازی و حال بد...
خب حق داره!!
حق داره انقدر بد باشه...
بهرحال رسیدم...باز شروع شد! دویدن و دویدن و دویدن برای رسیدن به یه جای خوب! که اونجای خوب خیالی هم فقط یه خیاله! دنیا همش سرابه...
و چه بی رحم شدم این روزا نسبت به خانوادم...
و چه خشک به خواهرم دست دادم
چه یخ با پدر و مادرم خداحافظی کردم
و چه زشت که عاشقانه با برادر کوچیکم خداحافظی نکردم...
این روزا حالم از همیشه بدتره و هیچ دلیلی برای خوب بودن حالم نمیبینم...
نمیدونم از این ببعد چطور میخوام با همکلاسیا اساتید هم اتاقیا بچه های بسیج بچه های هیئت مسئولین نهاد دانشگاه روبرو شم...
نمیدونم...
نمیدونم...
حالم بده...
از همه چی بدم میاد..
زندگی داره اون روشو بهم نشون میده...
باید ازش قوی تر باشم
باید بفهمم تو دنیا جز خدا هیشکیو ندارم امااااا باید حواسم به اطرافیانم باشه و بخاطرشون حالم خوب باشه...
سختههههه اما باید بفهمم اینو...
سختههههه اما معشوقم معبودم خدام اینجوری میخواد...
بشره فی وجهه حزنه فی قلبه
دعام کنید که سخت محتاج دعا هستم
دعا کنید نگاه های یخ این روزام حرارت قبلی رو بخودش بگیره
دعام کنید خدا کمکم کنه کنار بیام با این همه خستگی و کلافگی
دعام کنید...
۷.۰k
۱۶ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.