Part37

Part37

ات: نیستم

تهیونگ: هستییییی

ات :نیستم

تهیونگ: هستیییی

ات: من کوچولو نیستم تویی که خیلی بزرگی

تهیونگ :به هر حال تو کوچولویی

ات: تو انگار خیلی کرم داری داریا

تهیونگ: بله خودم میدونم چون منبع کرم ریزی جلومه

ات :عهههه برو گمشو اصلا

(ویو ات )
رفتم مو هامو شونه کردم و بافتمشون رفتم پایین

تهیونگ: ات وایسا منم بیام

ات: (بی توجه رفت)

تهیونگ: لباسامو پوشیدم و رفتم پایین

م.ا :بلخره اومدین بیاین صبحانمونو بخوریم

(ویو ات )
صبحانمو خوردم و رفتم تو اتاقم که یه دوش بگیرم لباسامو کندم آب رو وا کردم و نشستم توی وان

تهیونگ: صبحانمونو که خوردیم ات رفت تو اتاقش منم دنبالش رفتم دیدم که رفت تو حموم

نشستم رو تخت و منتظر شدم که بیاد بیرون


ات :دوشم رو گرفت اهههه حولمو یادم رفت بیارم


(ویو ات )
با فکر این که کسی نیست داشتم میرفتم بیرون که تهیونگ رو دیدم

تهیونگ :ات داشت میومد بیرون چرا حوله تنش نبود

ات: جییییغغغغغغ برو بیرون

تهیونگ: نمیخواممممممم دوست دخترم مگه نیستی همینجوری بیا بیرون

ات :خیلییی پروووییی هااا بده من حولمو

تهیونگ: بیا خودت وردار

ات :عههه اذیتم نکن آنقدر بده لطفااااا (صداش رو کیوت کرده)


تهیونگ: وایی باشع حالا بهت میدم