عکاسیه خودم طبیعت شهرمون.😊
عکاسیه خودم طبیعت شهرمون.😊
😍 😍 😍
آدینه شد و صبحش از دریا ،،
زدیم به نخلها...
ودگربار از آسفالت پرت شدیم به خاکی و سبزیِ باغها...
وَه که چه آرامشی درزیرشاخه های درختها...
چشیدیم طعمِ کُنارُ پنیر
یکی سرخ و زرد چون افق
ودیگری سپید
چون ابرها...
عجب کارِ به جایی بود
دراین جمعهٔ غم گرفته
که رقصیدیم به سازِ خوشی ها
دم رفقا گرم ، خندیدیم و خوردیم وخواندیم تا طی کردیم این فرسنگها...
حالا بشنوید صدای سیاوش را:
ترسی ندارم از،
احساسِ تنهایی..
چون که میدونم،
پیشمی اینجایی..❤ (^^)
که می چسبد چون چسپ بردلها #slin...
😍 😍 😍
آدینه شد و صبحش از دریا ،،
زدیم به نخلها...
ودگربار از آسفالت پرت شدیم به خاکی و سبزیِ باغها...
وَه که چه آرامشی درزیرشاخه های درختها...
چشیدیم طعمِ کُنارُ پنیر
یکی سرخ و زرد چون افق
ودیگری سپید
چون ابرها...
عجب کارِ به جایی بود
دراین جمعهٔ غم گرفته
که رقصیدیم به سازِ خوشی ها
دم رفقا گرم ، خندیدیم و خوردیم وخواندیم تا طی کردیم این فرسنگها...
حالا بشنوید صدای سیاوش را:
ترسی ندارم از،
احساسِ تنهایی..
چون که میدونم،
پیشمی اینجایی..❤ (^^)
که می چسبد چون چسپ بردلها #slin...
۹۸
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.