تبدیل نفرت به عشق p
"تبدیل نفرت به عشق "p3
با گریه بدو بدو رفت سمت در که نرا مچشو گرفت و کشید به سمت خودش ، یهو شیزوکوعم میوفته توبغلش و شوکه نگا میکنه
نرا : بدون اجازه ی من حق نداری از اتاقم بری بیرون
شیزوکو در حال لرزیدن بود ، چند قطره اشک از چشماش سرازیر شد ، نرا مچ دست خونیشوگرفت و جای بریدگی رو لیس زد
شیزوکو که از همه جا بی خبره و تو شوکه و از درد دستش ناله های ریز میکنه
نرا : خونت .... *یکم شوکه میشه
بعد وحشیانه دستشو میک میزنه
اهم ، دوستان بقیشو تو کامنتا مینویسم ، میترسم بعضی از دوستان گزارش کنن زحمتام به فنا بره .....
با گریه بدو بدو رفت سمت در که نرا مچشو گرفت و کشید به سمت خودش ، یهو شیزوکوعم میوفته توبغلش و شوکه نگا میکنه
نرا : بدون اجازه ی من حق نداری از اتاقم بری بیرون
شیزوکو در حال لرزیدن بود ، چند قطره اشک از چشماش سرازیر شد ، نرا مچ دست خونیشوگرفت و جای بریدگی رو لیس زد
شیزوکو که از همه جا بی خبره و تو شوکه و از درد دستش ناله های ریز میکنه
نرا : خونت .... *یکم شوکه میشه
بعد وحشیانه دستشو میک میزنه
اهم ، دوستان بقیشو تو کامنتا مینویسم ، میترسم بعضی از دوستان گزارش کنن زحمتام به فنا بره .....
- ۲.۲k
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط