ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم

ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم
آشنایِ من و بیگانه تو را گم کردم

عشق! ای شاهدِ آن نیمه‌شبِ بارانی
در همان کوچه، همان خانه تو را گم کردم

در همان لحظه، همان ثانیه‌ی بی‌تابی
با همان حالِ غریبانه تو را گم کردم

دلم از پایه فرو ریخت پس از رفتنِ تو
گنجِ در خانه‌ی ویرانه! تو را گم کردم

شانه‌ام از غمِ بی هم‌نفسی می‌لرزد
هم‌نفس ! بر سرِ این شانه تو را گم کردم

"تا جنون فاصله‌ای نیست از این‌جا که منم" 
ای قرارِ دلِ دیوانه تو را گم کردم

آه، ای لحظه‌ی زیبای سرودن از تو !
آه، ای گوهر دُردانه تو را گم کردم
دیدگاه ها (۵)

سحرم دولت بیدار به بالین آمدگفت برخیز که آن خسرو شیرین آمدقد...

دیده‌ام خورشید را در خواب، تعبیرش تویی خواب دریا و شب مهتاب...

گرتو باشی کوچه و مهتاب میخواهم چه کار؟تشنه ی روی تو هستم آب ...

خداوند لبخند زد و دختر آفریده شد لبخنده خدا روزت مبارک

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

6:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویل در حالی جونگکوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط