جونگکوک چیزی نیاز نداری بخرم برات
𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾 ᪶ ۫
թᥑꭉȶ 𝟏𝟑
جونگکوک : چیزی نیاز نداری بخرم برات...؟؟!
هانا: امم ..خو..را..کی؟!
" کج کردن سر ولحن کیوت
_باشه
.
.
~ویو هانا: بعد از گذشت چند مین به هایپرمارکت مد نظرم رسیدیم
به سرعت وارد شدم و بزرگترین چرخ اونجا رو برداشتم و دادم به کوک و خودم با سرعت به سمته قفسه های خوراکی رفتم
کوک: مگه قراره چقدر خوراکی بگیری که چرخ به این بزرگی برداشتیییی؟؟؟
هانا : درحالی که کلی کیک و شکلات دستم بود گفتم : خیلی خیلی ..زیاد!
کوک :...
هانا : خوراکی هارو داخل چرخ ریختم و به سمت نوشیدنی ها رفتم ..
هانا : واییی شیرکاکائوووو... پاره ی تنم❤️🩹
کوک : خدا شفا بده..
..
کوک : ببینم همه ی این شیرکاکائو هارو میخوای برداری؟؟؟؟
هانا: آره..خب مگه چیه!
کوک : مگه چیه..؟؟؟؟؟! من باید پول اینا رو حساب کنم
هانا : کار خوبی میکنی😉
کوک : وای خدای من 🥲💔
هانا : بیا بگیرشون دارن از دستم میوفتن.
کوک : چشم
هانا : شیر قهوه هم میخوام..
کوک : ورشکستم میکنی بچه ..🤧
هانا: نه ..نگران نباش هواسم هست!
کوک : بعید میدونم:)) * مود کوک : فععک نکنمم 🙄😂😂
𓂃 𝟏𝟎مین بعد𓂃
+ خببب تمومه🤩🥳
کوک : پوفف بلخره
هانا: رفتیم صندوق و کوک با بلک کارت نازنینش حساب کرد و از نگهبانا خواست تا کیسه های خرید رو برامون تا ماشین بیارن چون پلاستیک ها زیاد و سنگین بودن
+سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم تقریبا هوا داشت تاریک میشد
جونگکوک: انقدر زیاد خرید کرده بودی نگهبانا تعجب کرده بودن نکنه از قحطی برگشتی یا من خونه زندانیت کردم 😐😂
هانا : ایشششش 😒🔪
⭒⭒⭒⭒⭒⭒
جونگکوک: خب رسیدیم !
~ویو هانا: داخل رفتیم ..دلم میخواست برم یه دوش ریز بگیرم پس سریع رفتم بالا تو اتاقم یه دوش ¹⁵ مینی گرفتم ؛ تن پوشم رو پوشیدم و بیرون اومدم به سمت میز آرایشم رفتم اول موهامو خشک کردم ، سرم مخصوص پوستم رو زدم ، تاپ و شلوارکی پوشیدم..ایرپادمو برداشتم و رفتم پایین
روی مبل نشستم که کوک اومد
_شام چی میخوری میخوام بدم ؟
+برگر
+ تو چی ؟
_منم همون برگر میخورم ..ماشروم برگر خوبه؟
+هومم آره...
_حله پس..
ادامه دارد...
.
𝃢ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨بدون شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
թᥑꭉȶ 𝟏𝟑
جونگکوک : چیزی نیاز نداری بخرم برات...؟؟!
هانا: امم ..خو..را..کی؟!
" کج کردن سر ولحن کیوت
_باشه
.
.
~ویو هانا: بعد از گذشت چند مین به هایپرمارکت مد نظرم رسیدیم
به سرعت وارد شدم و بزرگترین چرخ اونجا رو برداشتم و دادم به کوک و خودم با سرعت به سمته قفسه های خوراکی رفتم
کوک: مگه قراره چقدر خوراکی بگیری که چرخ به این بزرگی برداشتیییی؟؟؟
هانا : درحالی که کلی کیک و شکلات دستم بود گفتم : خیلی خیلی ..زیاد!
کوک :...
هانا : خوراکی هارو داخل چرخ ریختم و به سمت نوشیدنی ها رفتم ..
هانا : واییی شیرکاکائوووو... پاره ی تنم❤️🩹
کوک : خدا شفا بده..
..
کوک : ببینم همه ی این شیرکاکائو هارو میخوای برداری؟؟؟؟
هانا: آره..خب مگه چیه!
کوک : مگه چیه..؟؟؟؟؟! من باید پول اینا رو حساب کنم
هانا : کار خوبی میکنی😉
کوک : وای خدای من 🥲💔
هانا : بیا بگیرشون دارن از دستم میوفتن.
کوک : چشم
هانا : شیر قهوه هم میخوام..
کوک : ورشکستم میکنی بچه ..🤧
هانا: نه ..نگران نباش هواسم هست!
کوک : بعید میدونم:)) * مود کوک : فععک نکنمم 🙄😂😂
𓂃 𝟏𝟎مین بعد𓂃
+ خببب تمومه🤩🥳
کوک : پوفف بلخره
هانا: رفتیم صندوق و کوک با بلک کارت نازنینش حساب کرد و از نگهبانا خواست تا کیسه های خرید رو برامون تا ماشین بیارن چون پلاستیک ها زیاد و سنگین بودن
+سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم تقریبا هوا داشت تاریک میشد
جونگکوک: انقدر زیاد خرید کرده بودی نگهبانا تعجب کرده بودن نکنه از قحطی برگشتی یا من خونه زندانیت کردم 😐😂
هانا : ایشششش 😒🔪
⭒⭒⭒⭒⭒⭒
جونگکوک: خب رسیدیم !
~ویو هانا: داخل رفتیم ..دلم میخواست برم یه دوش ریز بگیرم پس سریع رفتم بالا تو اتاقم یه دوش ¹⁵ مینی گرفتم ؛ تن پوشم رو پوشیدم و بیرون اومدم به سمت میز آرایشم رفتم اول موهامو خشک کردم ، سرم مخصوص پوستم رو زدم ، تاپ و شلوارکی پوشیدم..ایرپادمو برداشتم و رفتم پایین
روی مبل نشستم که کوک اومد
_شام چی میخوری میخوام بدم ؟
+برگر
+ تو چی ؟
_منم همون برگر میخورم ..ماشروم برگر خوبه؟
+هومم آره...
_حله پس..
ادامه دارد...
.
𝃢ᡣ𐭩𝅦 خوش حال میشم نظراتتونو بدونم ᨸ🍓
ادامه دارد...
☁️ ׂ @xoozen ✰
⏝ִ︶⏝ ୨بدون شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
- ۴.۸k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط