عشق پس از دو سال
ات؛ که یهو دیدم یکی پریدی رو کولم کی میتونه باش جز لیا
اره لیا بهترین دوستم
لیا: سلامممممم
ات: سلام.... چته وحشی دردم گرفت
لیا: اخ ببخشید
ات: بزار وسایلمو بزارم بریم کلاس دیر شد
لیا: اوکی
ویو لیا
من ات رفتیم داخل کلاس
وقتی رفتسم تا نشستیم معلم اومد گفت
معلم =&
&خاب بچه ها سلام امروز قرار کلاساتونو عوض کنم این اسم هایی که میخونم وسایل هاشونو جمع کنن و به کلاس بعدی برن و میز شون رو به بچه های جدید بدن
جانگ هوسوک
لی میا
کیم جانا
مین ات
و لی هوانگ
برن کلاس بعدی
ویولیا
من از اینکه کلاسمون عوض شده خوشحال بودم چون دوس پسر جونم اونجاست (خا حالا جلو ما سینگل ها😑)
ولی ات نه چون تهیونگ اونجاست
رفتیم داخل کلاس که معلم بچه ها رو کنار هم نشوند من رو کنار جونگکوکم نشوند از خوشحالی دلم میخواست گریه کنم
ات هم پیش تهیونگ نشوند
ات خیلی ناراحت و اعصبانی بود اگه الان میرفتم پیشش پارم میکرد
ویو ات
وقتی معلم گفت ات پیش تهیونگ دلم میخواست معلمرو خفه کنم ولی حیف نشد
بزور پیش تهیونگ نشستم تا کلاس تموم شه اصلا تا اخر کلاس هم اصلا به هم نگاهم نکردیم
پرش بعد کلاس
ویو لیا
کلاس تموم شد من ات خونه هامون نزدیک همه میخواستیم برگردیم که ات گفت یه دقیقه وایسا برم یچی تو کلاس جا گزاشتم
لیا: اوکی
چند دقیقه برون موندم مه یهو صدای جیغ ات اومد تا ترس رفتم سمت کلاس که دیدم
-----------------
نظرت؟
-----------------
شرط
12لایک
6فالو
13کامنت
----------------
🩵💙🩵💙🩵💙🩵💙🩵💙
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.