🔞🍷هنتایی اوسامو دازایی 🔞🍷
🔞🍷هنتایی اوسامو دازایی 🔞🍷
«درخواستی از دازایی»
اسم شما: آی
توی خونه نشسته بودی و با دازایی قهر بودی سر اینکه چرا دنبال خودکشیه بحثتون شد و اونم یه سیلی بهت زد و تو توی اتاق رفتی و گریه میکردی بعد از چند دقیقه در اتاقو اروم باز کردی و رفتی توی اشپزخونه تا قرصتو بخوری سردرد گرفته بودی پس قرص رو با اب خوردی که بعد از خوردن اب و گذاشتنش رو اپن دستی دورت حلقه شد اون دازایی بود توجهی نکردی و سرتو بر نگردوندی
دازایی: ببخشید بیب یکمی بهم تو کارام فشار اومده بخاطر همین.... اوم... اهم.. اه..... یکمی کنترلم رو از دست دادم میتونم.... جبرانش کنم بیب؟؟؟
آی: ...
🚫🔞شروع هنتایی🔞🚫
تو دختر شیطونی بودی پس باسنت رو بردی عقب و به دی*ک دازایی می مالیدی دازایی هم فهمید چی میخوایی پس دستتو کشید و برد تو اتاق و درو بست یا بهتر بگم قفلش کرد....!!!
تو رو رو تخت اروم خوابوند و گردنت رو مک میزد و دکمه ی لباستو باز کرد و نیم تنتو در اورد و به سینه های سفید و پفکیت نگاه کرد و یکی از سینه هاتو تو دهنش گزاشت و اون یکی رو مک میزد تو هم واسش ناله میکردی.....
دازایی هم شق کرده بود و شلوار و شرتشو باهم در اورد و به پوصیت می مالوند تا توهم تحریک شی و وقتی خوب تحریک شدی و براش خیس کردی اونم اروم واردت کرد و یهویی کلشو وارد کرد و تلمبه میزد تند تند تر حتی از دفعه ی قبل
آی: عاح... اوووممممم..... د... داازااایییی عععااااااحححح
دازایی: هوووممممم بیبییی خیلی دلم برای.....پوصی خیست .....تنگ شده....عاح بود بیب... عاح
کم کم سرعت دازایی بیشتر شد و باهم کام شدین و دازایی خودشو کنارت پرت کرد و گفت: مرسی خوش گذشت بیبی!!!
آی: خواهش میکنم ددی!!!
اینم پارت یه هنتایی توپ امیدوارم تحریک شده باشین🤌😐👍
«درخواستی از دازایی»
اسم شما: آی
توی خونه نشسته بودی و با دازایی قهر بودی سر اینکه چرا دنبال خودکشیه بحثتون شد و اونم یه سیلی بهت زد و تو توی اتاق رفتی و گریه میکردی بعد از چند دقیقه در اتاقو اروم باز کردی و رفتی توی اشپزخونه تا قرصتو بخوری سردرد گرفته بودی پس قرص رو با اب خوردی که بعد از خوردن اب و گذاشتنش رو اپن دستی دورت حلقه شد اون دازایی بود توجهی نکردی و سرتو بر نگردوندی
دازایی: ببخشید بیب یکمی بهم تو کارام فشار اومده بخاطر همین.... اوم... اهم.. اه..... یکمی کنترلم رو از دست دادم میتونم.... جبرانش کنم بیب؟؟؟
آی: ...
🚫🔞شروع هنتایی🔞🚫
تو دختر شیطونی بودی پس باسنت رو بردی عقب و به دی*ک دازایی می مالیدی دازایی هم فهمید چی میخوایی پس دستتو کشید و برد تو اتاق و درو بست یا بهتر بگم قفلش کرد....!!!
تو رو رو تخت اروم خوابوند و گردنت رو مک میزد و دکمه ی لباستو باز کرد و نیم تنتو در اورد و به سینه های سفید و پفکیت نگاه کرد و یکی از سینه هاتو تو دهنش گزاشت و اون یکی رو مک میزد تو هم واسش ناله میکردی.....
دازایی هم شق کرده بود و شلوار و شرتشو باهم در اورد و به پوصیت می مالوند تا توهم تحریک شی و وقتی خوب تحریک شدی و براش خیس کردی اونم اروم واردت کرد و یهویی کلشو وارد کرد و تلمبه میزد تند تند تر حتی از دفعه ی قبل
آی: عاح... اوووممممم..... د... داازااایییی عععااااااحححح
دازایی: هوووممممم بیبییی خیلی دلم برای.....پوصی خیست .....تنگ شده....عاح بود بیب... عاح
کم کم سرعت دازایی بیشتر شد و باهم کام شدین و دازایی خودشو کنارت پرت کرد و گفت: مرسی خوش گذشت بیبی!!!
آی: خواهش میکنم ددی!!!
اینم پارت یه هنتایی توپ امیدوارم تحریک شده باشین🤌😐👍
۲۶.۴k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.