وله پشت اش رابرداشتچفیه اش رابه دورگردن انداختو تو

ڪوله پشتے اش رابرداشت؛چفیه اش رابه دورِگردن انداخت؛و تو...?
.
ماتِ حرڪاتش؛به قطرات اشڪت اجازه سقوط مے دهے...?
.
هنوزباورت نمے شود؛...او مے خواهد برود?
.
سمتت مے اید؛زیرلب زمزمه مے کند
"نمے خواے سربنـــــدم رو تو ببندے؟"
.
به دستانش خیره مےشوے؛سربندے به نوشته ے یاعبـــــاس
.
دستانت مےلرزد؛ڪمے خم مےشودتا راحت تربرایش ببندے...?

گریه ات شدت مےگیردیعنے دارے بادستانِ خودت؛اوراراهے میدان میکنے...
.
نگاهش پرازتمناوخواهش؛
"بااین اشڪهامےخواے بهم روحیه بدے خانومم؟"?
.
مے ترسے مستقیم به چشمانش نگاه ڪنے؛بنددلت پاره شود و مانع رفتنش شوے..?
.
بندپوتینش رامے بندد؛اززیرقران رد مے شود...?
.
بادلے بیتاب ازروی چفیه اش روی قلبش دست مےگذارے....
.
لبهایت مےلرزد؛بغض صدایت رامے برد..." قول بده زود برگردے..."
.
دستے برچادرت مے ڪشد...?
" توهم قول بده مراقبِ این امانتے باشے ..."
.
پشت مےڪندبه تو...ومےرود.زیرلب تنها یڪ ڪلمه بے اختیارمے گویی:
بہ سلامٺ همراز
دیدگاه ها (۳)

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم در ره عشق جگردار تر از صد م...

پیامبر اکرم(ص)فرمودند…نگه داشتن وحفظ دین و ایمان در آخرالزما...

شهریه...با سینی چایی اومدم تو اتاقش..داشت درس میخوند...?پرسی...

من یک دختر مذهبی هستم …من حق دارم محرم که می شود زنگ تلفن هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط