پارت

پارت ۵۱

ات بغض میکنه و سعی میکنه ریختن اشکاشو
پنهان کنه که همون لحظه صدای باز شدن
در میاد که با صدای بلندی کوبیده میشه
ات بر میگرده و میبینه که جیمین با عصبانیت
به سمت خودش و پدرش میاد پادشاه با سردی
تمام به جیمین نگاه میکرد

جیمین: همه ی حرفایی که زدین دروغه.... عصبی.....
پادشاه: چطور جرعت م.......
جیمین: من ات رو دوست دارم و هیچ وقت
نخواستم ازش سو استفاده کنم
پادشاه: چطور ثابت میکنی
جیمین: بیاین با شمشیر سرمو بزنین
ات: چی... نه
جیمین: اگر لحظه ترس در چشمانم دیدین من از ات جدا میشم
ات: جیمین داری چی میگی
پادشاه: این مسخره بازیا رو تموم کن ات فردا قراره ازدواج کنه

همون لحظه وزیر وارد میشه و جلوی پادشاه زانو میزنه

وزیر: به خاطر تمام گستاخی های پسرم معذرت میخوام عالیجناب
وزیر: با من بیا..... عصبی و سرد....
جیمین: ات قراره با کی ازدواج کنه
دیدگاه ها (۱۰۸)

به چند نفر نیاز دارم که این ویژگی ها رو داشته باشن تلگرام دا...

کپشن

کپشن

کپشن

پارت ۴۲جیمین : من حسی به شاه دخت ندارم با اجازه میخوام برم پ...

پارت ۵۰جیمین: من میرم به وظایفام برسم ات: چه وظیفه ایجیمین: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط