به نگاهی که مرا عاشق خود کرده قسم

.....
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده، قسم ..
بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم
.
کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم
.
«ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم
.
تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو میشد قفسم
.
می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده,قسم
.
لمس دستان تورا چشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد..
دیدگاه ها (۲)

فکر کن وقت تماشای تو باران بزندچک چک چتر تو در گوش خیابان بز...

با تو گشتم با تو گشتم با تو بارانی شدمبا تو شاعر با تو من سه...

نشــانی قلبـت را هرگز از یـاد نبرده امفرسـنگها هم دور باشیهو...

گاهی همه ی زندگی ات...در یک " تو "خلاصه می شود..." تو " در خ...

#داستان_کوتاه_آموزنده جنازه ای که زنده شد❗️حاج حسین گنابادی ...

پارت : ۲۵

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط