دولین چی شده آلیشیا

دولین: چی شده آلیشیا؟

آلیشیا: خیلی خوشحالم که اومدی

دولین: باید می اومدم، دیگه نمیتونستم صبر کنم. نمیتونستم منتظر بمونم و فقط نگرانت باشم. تو اون روز خمار نبودی. مریض بودی درسته؟

آلیشیا: آره، مریض بودم. دارن منو مسموم میکنن. نتونستم از دستشون فرار کنم.سعی کردم ولی خیلی ضعیف شدم.

دولین: سعی کن بشینی, باید از اینجا ببرمت

آلیشیا: فکر کردم رفتی...

دولین: نه, باید میدیدمت و حرفهام رو بهت می گفتم. چون عاشقت هستم، داشتم کنار میکشیدم. نمیتونستم تو و اون رو با هم ببینم.

آلیشیا: تو من رو دوست داری؟ پس چرا قبلا حرفی نزدی؟

دولین: نمیتونستم درست ببینم و درست بشنوم.آدم احمقی بودم که کلی درد و رنج روی سرش ریخته... دوری از تو دیوونه ام کرده بود.

آلیشیا: آه, تو منو دوست داری... منو دوست داری...

دولین: مدتهاست! از همون اول

قسمت پایانی فیلم بد نام
دیدگاه ها (۳)

اوج...پرنده بر شانه های انسان نشست.انسان با تعجب رو به پرنده...

و عصرِ جمعهکه هر چیزی... هر چیزیدر خاطرم غروب می‌‌کندجز یادِ...

جمعه... جمعه مرد با احساسی ست، که دلش معشوقه ای زیبا می خواه...

در گلوی من ابر ِ کوچکی ستمیشود مرا بغل کنی؟قول میدهم کم گریه...

آره من خیلی برات زیاده روی کردم...تو من و فروختی به کسی که ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط