هی میگن تغییر نکردیهی میگن مثه سابقی

هی میگَن تَغییر نَکَردی،هِی میگَن مِثه سابِقی
رفیق میخوای اَز حالِ الانَم برات بِگم؟
قَبلَن بُلند میخَندیدَم جوری که اَشکِ از چِشم میومَد
ولی الان فَقط یه لَبخندِ ریز با مَعلوم شُدنِ چالُ دندونام:)
قبلَن وَقتی ذوق میکَردم جیغ میزَدم ،بالا پایین میپَریدم
ولی اَلان میگَم واقَعن؟چه خوب
قَبلن روز تِولدم آرزو میکَردم خوشبَخت شَم
ولی اَلان آرزوم مَـرگه
قَبلن از تَنهایی بَدَم میومَد
ولی الان تَنها همدَردمِ
قَبلن من،من بودَم
ولی الان اون فـرشته مرده
کاشکی یه شَب لایِ دردام بمیرَم
دیدگاه ها (۲)

ناراحَتۍ‌؟+نَـــہ-پَ چِرا مثِ قَبل نِمیخَندۍ ... +چیزه خَنده...

نمیـخوامــ برمــ زودهــ این داستانمونهـ چونـ راهمونــ دورهــ

دِلَم‍ لَک‍ زدِه‍ دوباره‍ بغَلِت‍ کُنَم‍

# رز _ سیاه PART _ 48 تهیانگ: کنار تختش نشسته بودم و دستشو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط