صبح که میشود

صبح که می‌شود
یادم باشد در آینه آسمان بنگرم
به دریاهایِ اطراف سری بزنم
نگاهِ بیشه‌هایِ زیبا را
به کلبه‌یِ خورشید راهی کنم
قدری از گندمزارهایِ این حوالی عطرِ خوش نان را ببویم
و دستِ آفتاب را بگیرم، برویم با هم کوچه کوچه،
پنجره‌ها را بیدار کنیم
مبادا زندگی خواب بماند.

سلام؛صبح بخیر
⭐️ ⭐️
دیدگاه ها (۳)

اجبار به زندگی که برامون ساختن به درد به گرونی به فقر به بیک...

همه برای تبرئه خود دیگران را می فروشند .احساسات دوستانه و پ...

هوا آرامشب خاموشراهِ آسمان‌ها بازخیالم چون کبوترهای وحشیمی‌ک...

افسردگی انتخاب نیست،اون آدم نمی‌تونه یک روز از خواب بیدار شه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط