🎀 قلمم باز هوای تو به جانش افتاد
🎀 قلمم باز هوای تو به جانش افتاد
لذت از تو نوشتن به سرش باز افتاد
🎀 بازهم شب غم و غصه و بی حوصلگی
قلمم عطر حضورت به رگش باز افتاد
🎀 رج به رج قایفه اش ازتوو این فاصله هاست
خون جگر شد دل ما تا که به دامش افتاد
🎀 خسته از این همه تکرار خدایا کافیست
موج طوفان زده شد ،شعر به نامش افتاد
🎀 پشت این پنجره ها رنج عظیمیست گلم
قلمم باز هوای تو به جانش افتاد....
لذت از تو نوشتن به سرش باز افتاد
🎀 بازهم شب غم و غصه و بی حوصلگی
قلمم عطر حضورت به رگش باز افتاد
🎀 رج به رج قایفه اش ازتوو این فاصله هاست
خون جگر شد دل ما تا که به دامش افتاد
🎀 خسته از این همه تکرار خدایا کافیست
موج طوفان زده شد ،شعر به نامش افتاد
🎀 پشت این پنجره ها رنج عظیمیست گلم
قلمم باز هوای تو به جانش افتاد....
۳۱۰
۲۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.