سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم مشتی خاک

سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان‌
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "

وای بر من اگر قدر ندانم…
دیدگاه ها (۰)

زمين بهشت می‌شود روزی كه مردم بفهمند:_ هيچ چيز عيب نيست، جز ...

در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می ب...

یادت باشه تا خودت نخوای هیـچ کس نمیتونه زندگیتو خراب کنه💞⚪⚪⚪...

هيچكس را در زندگی مقصر نمی دانم...از خوبان "خاطره" و از بدان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط