نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست...

مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست


تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من

خودش از گریه ام فهمید مدت هاست،مدت هاست


به جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشق

اگر آه تو در آیینه پیدا نیست، عیب از ماست


جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار

اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست


من این تکرار را چون سیلی امواج بر ساحل

تحمل می کنم هر چند جانکاه است و جانفرساست...


در این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی

اگر جایی برای مرگ باشد! زندگی زیباست...


| فاضل نظری |
دیدگاه ها (۲۸)

در سال ۱۸۰۹ بتینا برای گوته نوشت:"تمایل شدیدی دارم که شما را...

باید از سَمتِ خُـدا مُعجزه نــازل بـِشَودتا دِلَم بازدِلَـم ...

آدم‌هاوقتی می آیندموسیقی شان را هم با خودشان می آورند ...ولی...

اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای داردمبارک باشد اما... دلبری...

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط