کاور=تنوع😂
کاور=تنوع😂
ازین مدل عکساشونم قشنگه نه؟
من دوسشون دارم
__________________________________
*چرا میزنی زیر قولت؟*
ا/ت:یعنی چی که فک نکنم بتونم
ران:ا/ت...چرا اینجوری میکنی همش دنبال یه بهونه ای که از دستمون در بری حتی اگه هم بخوای الان بری ما کل بدنتو دیدیم دیگه چه فرقی میکنه؟
یکم سرخ شدم ولی واقعا راست میگف من همش دنبال یه بهونه بودم که سریع از دستشون خلاص بشم ولی اونا زرنگ تر ازین حرفا بودن هیچکس تاحالا منو کاملا لخت ندیده بود چه برسه که بخوان باهام انجامش هم بدن....
ا/ت:ران توئم درک نمیکنی؟ من بار اولمه قطعا یه ذره ترس دارم...
ران:خوب ببین ما که نمیتونیم همینطوری سریع انجامش بدیم من برای همینم اومدم که آمادت کنم حالا میذاری؟
ا/ت:خب منم اون موقع پرسیدم چجوری میخوای آمادم کنی-_-
ریندو:ببین ا/ت چیز خاصی نیست فقط یکم اولش دردت میگیره بعد اوکی میشه
ا/ت:چرا داری این حرفو میزنی://
سانزو:یعنی خدایی تو از بار اولی یه چی پایین تری
ا/ت:خیله خب باشه فقط بگو باید چیکار کنمممم-_-
ران:فقط آروم باش و بشین لبه ی وان
سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم و رفتم نشستم با اینکه واقعا اون موقع هیچی به میل خودم نبود ولی فقط میخواستم زودتر انجامش بدم و تموم شه
ران:حالا پاهاتو باز کن
ا/ت:نانییی؟
ریندو:ا/ت باز داری اجبازی میکنی
با تردید پاهامو یکمی باز تر کردم که ران تچی زیر لب گفت و اومد نزدیکم با دوتا دستاش زانو هامو گرفت و پاهامو بیشتر باز کرد
ران:وقتی میگم منظورم اینه حالا تکون نخور از جات
ا/ت:یه جوری میگ______
یهو از درد دااااد بلندی کشیدم که بیشتر به جیغ شبیه بود
ا/ت:آییییییییییییی چ...چیکارر...میکن..ی
وقتی به پایین نگاه کردم دیدم که ران یکی از انگشتاشو واردم کرده پاهام بی حس شده بود که یهو با لگد زدم تو شکم ران چون اونم خودشو سفت نگرفته بود خورد زمین و انگشتش محکم کشیده شد بیرون
و باعث شد بیشتر دردم بگیره خودمم سُر خوردم و افتادم توی وان پر از آب
بعد از چند ثانیه اومدم بالا و به ران نگاه کردم
ا/ت:هییی ران حالت خوبههه؟
ران:ا/ت چه غلطی کردی؟
ا/ت:واقعا دست خودم نبود آخه من ۳ سال رزمی کار کردم....گومننن
ریندو:ا/ت واقعا بسه دیگه بیا اینجا
با قدم هاش اومد توی وان از کمرم گرفت و بلندم کرد و خودش داخل وان دراز کشید و منو گذاشت روی خودش که بعد دوتا دست شونه هامو لمس کردن نگاهی کردم که دیدم سانزوئه و بعد ران اومد لبه وان نشست
(اِمی:ینی قافیه ی ران و وان تو حلقم😂😂)
و شروع کرد به بوسیدنم
سانزو از پشت روی گردنم مارک میذاشت و ریندو هم د*ا*خ*ل*م بود
*صبح روز بعد*
پلکام خیلی سنگین بودن به زور بازشون کردم دیدم داخل یه اتاق تماما بنفشم با تعجب به در و دیوار نگاه کردم تنها بودم ساعت 10:36 دقیقه رو نشون میداد
ا/ت: ده و سی شیش؟ وای نهههه...
___
ازین مدل عکساشونم قشنگه نه؟
من دوسشون دارم
__________________________________
*چرا میزنی زیر قولت؟*
ا/ت:یعنی چی که فک نکنم بتونم
ران:ا/ت...چرا اینجوری میکنی همش دنبال یه بهونه ای که از دستمون در بری حتی اگه هم بخوای الان بری ما کل بدنتو دیدیم دیگه چه فرقی میکنه؟
یکم سرخ شدم ولی واقعا راست میگف من همش دنبال یه بهونه بودم که سریع از دستشون خلاص بشم ولی اونا زرنگ تر ازین حرفا بودن هیچکس تاحالا منو کاملا لخت ندیده بود چه برسه که بخوان باهام انجامش هم بدن....
ا/ت:ران توئم درک نمیکنی؟ من بار اولمه قطعا یه ذره ترس دارم...
ران:خوب ببین ما که نمیتونیم همینطوری سریع انجامش بدیم من برای همینم اومدم که آمادت کنم حالا میذاری؟
ا/ت:خب منم اون موقع پرسیدم چجوری میخوای آمادم کنی-_-
ریندو:ببین ا/ت چیز خاصی نیست فقط یکم اولش دردت میگیره بعد اوکی میشه
ا/ت:چرا داری این حرفو میزنی://
سانزو:یعنی خدایی تو از بار اولی یه چی پایین تری
ا/ت:خیله خب باشه فقط بگو باید چیکار کنمممم-_-
ران:فقط آروم باش و بشین لبه ی وان
سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم و رفتم نشستم با اینکه واقعا اون موقع هیچی به میل خودم نبود ولی فقط میخواستم زودتر انجامش بدم و تموم شه
ران:حالا پاهاتو باز کن
ا/ت:نانییی؟
ریندو:ا/ت باز داری اجبازی میکنی
با تردید پاهامو یکمی باز تر کردم که ران تچی زیر لب گفت و اومد نزدیکم با دوتا دستاش زانو هامو گرفت و پاهامو بیشتر باز کرد
ران:وقتی میگم منظورم اینه حالا تکون نخور از جات
ا/ت:یه جوری میگ______
یهو از درد دااااد بلندی کشیدم که بیشتر به جیغ شبیه بود
ا/ت:آییییییییییییی چ...چیکارر...میکن..ی
وقتی به پایین نگاه کردم دیدم که ران یکی از انگشتاشو واردم کرده پاهام بی حس شده بود که یهو با لگد زدم تو شکم ران چون اونم خودشو سفت نگرفته بود خورد زمین و انگشتش محکم کشیده شد بیرون
و باعث شد بیشتر دردم بگیره خودمم سُر خوردم و افتادم توی وان پر از آب
بعد از چند ثانیه اومدم بالا و به ران نگاه کردم
ا/ت:هییی ران حالت خوبههه؟
ران:ا/ت چه غلطی کردی؟
ا/ت:واقعا دست خودم نبود آخه من ۳ سال رزمی کار کردم....گومننن
ریندو:ا/ت واقعا بسه دیگه بیا اینجا
با قدم هاش اومد توی وان از کمرم گرفت و بلندم کرد و خودش داخل وان دراز کشید و منو گذاشت روی خودش که بعد دوتا دست شونه هامو لمس کردن نگاهی کردم که دیدم سانزوئه و بعد ران اومد لبه وان نشست
(اِمی:ینی قافیه ی ران و وان تو حلقم😂😂)
و شروع کرد به بوسیدنم
سانزو از پشت روی گردنم مارک میذاشت و ریندو هم د*ا*خ*ل*م بود
*صبح روز بعد*
پلکام خیلی سنگین بودن به زور بازشون کردم دیدم داخل یه اتاق تماما بنفشم با تعجب به در و دیوار نگاه کردم تنها بودم ساعت 10:36 دقیقه رو نشون میداد
ا/ت: ده و سی شیش؟ وای نهههه...
___
۵.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.