سرد و خشن
پارت ۱۳
ا.ت: شرکت داره بیشتر وقتا اونجاس الانم که رفته سفر البته من بیشتر وقتا خونه تنهام
بکهیون: عه پس تنهایی اشکال نداره میریم میگردیم باهم راستی فک کنم تو و جونگ کوک زیاد باهم اوکی نیستید؟
ا.ت : اره یه جورایی زیاد باهم خوب نیستیم حالا بیخیالش الان کجا بریم؟
بکهیون : غمت نباشه کله امروزو میبرمت جاهای دیدنی سئول
ا.ت: بریم
از زبان بکهیون :
ا.ت خانوم هنوز خبر نداره چه بلایی سر خودشو اون شوهرش قراره بیارم فعلا تو خوابه غفلت باش تا بعدا 😏
از زبان ا.ت:
تا شب گشتیم ساعت ۱۱:۳۰ بود که برگشتم خونه خدمتکارم نبود داشتم لباسامو در میاوردم که بورام زنگ زد
بورام : سلام ا.تتتت
ا.ت : سلام
بورام :ا.ت شنیدم کل روزو با بکهیون بیرون بودی حواست هست شوهر داری دیگه؟
ا.ت: بورام الان خوده جونگ کوک با اون جنده خانوم ایرا لب ساحلن بعد این حرفو به من میزنی منو بکهیونم دوتا دوستیم دیگه
بورام : نمیدونم دیگه حواست باشه
ا.ت: اوکی حواسم هست
تا موقعی که جونگ کوک از سفر برگرده بکهیون هرروز میومد دنبالمو میرفتیم گردش خیلی پسر خوبیه کلی هدیه برام خریده
پرش زمانی موقعی که جونگکوک برگشت :
ا.ت: تو اتاقم رو تخت خوابیده بودم که دیدم زنگ در به صدا در اومد رفتم درو باز کردم خدمتکار بود که برای درست کردن شام جونگ کوک اومده بود
ا.ت: جونگ کوک کی قراره بیاد؟
خدمتکار : غروب پروازشون میرسه سئول من اومد شامشونو درست کنم
باز حرصم گرفته بود اون مرتیکه با اون دختره این دو روزو خوشگذرونده بودن بعد من نشستم تو خونم منتظرم بیاد تا باز با رفتارش ازارم بده چرا من اینکارو نکنم؟ یه فکری به سرم زد! زنگ زدم بکهیون
ا.ت: سلام بکهیون
بکهیون : به به ا.ت خانومم
ا.ت: بکهیون امشب میشه بیام اینجا خونتون بمونم؟
بکهیون : اتفاقی افتاده؟
ا.ت: اتفاقی نیوفتاده فقط امشبو نمیخوام تو خونه خودم بمونم
بکهیون : اوکیه برات لوکیشنو میفرستم
ا.ت : ممنون
از زبان بکهیون :
مث اینکه نقشم داره جواب میده اهو داره میاد تو لونه شیر وقتشه برم خرید یکم تنقلات بگیرم اما قبلش زنگ بزنم به عشقم چون رفته بود سفر امشب برمیگرده
بکهیون : سلام آیرا عشقم چطوری؟
آیرا : عزیزم نمیتونم صحبت کنم( جونگکوک کنارشه )
بکهیون: هنوز پروازت تموم نشده؟
آیرا رسیدم بت زنگ میزنم خدافظ
بکهیون : اوکی خداحافظ
این دختر چقد عجب غریب رفتار میکنه البته تو هواپیماعه شاید نتونسته حرف بزنه بیخیال تا ا.ت نیومده من برم خرید کنم
از زبان ا.ت :
رفتم حموم اومدم خوشگلترین لباسمو پوشیدم ارایش کردم از اتاقم اومدم بیرون که خدمتکار گفت
خدمتکار : ا.ت خانوم جایی تشریف میبردید؟
ا.ت: اره میرم بیرون امشبم نمیام
خدمتکار: باشه
اسنپ گرفتم که برم یهو........
ا.ت: شرکت داره بیشتر وقتا اونجاس الانم که رفته سفر البته من بیشتر وقتا خونه تنهام
بکهیون: عه پس تنهایی اشکال نداره میریم میگردیم باهم راستی فک کنم تو و جونگ کوک زیاد باهم اوکی نیستید؟
ا.ت : اره یه جورایی زیاد باهم خوب نیستیم حالا بیخیالش الان کجا بریم؟
بکهیون : غمت نباشه کله امروزو میبرمت جاهای دیدنی سئول
ا.ت: بریم
از زبان بکهیون :
ا.ت خانوم هنوز خبر نداره چه بلایی سر خودشو اون شوهرش قراره بیارم فعلا تو خوابه غفلت باش تا بعدا 😏
از زبان ا.ت:
تا شب گشتیم ساعت ۱۱:۳۰ بود که برگشتم خونه خدمتکارم نبود داشتم لباسامو در میاوردم که بورام زنگ زد
بورام : سلام ا.تتتت
ا.ت : سلام
بورام :ا.ت شنیدم کل روزو با بکهیون بیرون بودی حواست هست شوهر داری دیگه؟
ا.ت: بورام الان خوده جونگ کوک با اون جنده خانوم ایرا لب ساحلن بعد این حرفو به من میزنی منو بکهیونم دوتا دوستیم دیگه
بورام : نمیدونم دیگه حواست باشه
ا.ت: اوکی حواسم هست
تا موقعی که جونگ کوک از سفر برگرده بکهیون هرروز میومد دنبالمو میرفتیم گردش خیلی پسر خوبیه کلی هدیه برام خریده
پرش زمانی موقعی که جونگکوک برگشت :
ا.ت: تو اتاقم رو تخت خوابیده بودم که دیدم زنگ در به صدا در اومد رفتم درو باز کردم خدمتکار بود که برای درست کردن شام جونگ کوک اومده بود
ا.ت: جونگ کوک کی قراره بیاد؟
خدمتکار : غروب پروازشون میرسه سئول من اومد شامشونو درست کنم
باز حرصم گرفته بود اون مرتیکه با اون دختره این دو روزو خوشگذرونده بودن بعد من نشستم تو خونم منتظرم بیاد تا باز با رفتارش ازارم بده چرا من اینکارو نکنم؟ یه فکری به سرم زد! زنگ زدم بکهیون
ا.ت: سلام بکهیون
بکهیون : به به ا.ت خانومم
ا.ت: بکهیون امشب میشه بیام اینجا خونتون بمونم؟
بکهیون : اتفاقی افتاده؟
ا.ت: اتفاقی نیوفتاده فقط امشبو نمیخوام تو خونه خودم بمونم
بکهیون : اوکیه برات لوکیشنو میفرستم
ا.ت : ممنون
از زبان بکهیون :
مث اینکه نقشم داره جواب میده اهو داره میاد تو لونه شیر وقتشه برم خرید یکم تنقلات بگیرم اما قبلش زنگ بزنم به عشقم چون رفته بود سفر امشب برمیگرده
بکهیون : سلام آیرا عشقم چطوری؟
آیرا : عزیزم نمیتونم صحبت کنم( جونگکوک کنارشه )
بکهیون: هنوز پروازت تموم نشده؟
آیرا رسیدم بت زنگ میزنم خدافظ
بکهیون : اوکی خداحافظ
این دختر چقد عجب غریب رفتار میکنه البته تو هواپیماعه شاید نتونسته حرف بزنه بیخیال تا ا.ت نیومده من برم خرید کنم
از زبان ا.ت :
رفتم حموم اومدم خوشگلترین لباسمو پوشیدم ارایش کردم از اتاقم اومدم بیرون که خدمتکار گفت
خدمتکار : ا.ت خانوم جایی تشریف میبردید؟
ا.ت: اره میرم بیرون امشبم نمیام
خدمتکار: باشه
اسنپ گرفتم که برم یهو........
- ۷.۴k
- ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط