آبان "
آبان "
اسم کوچکم بود
و پاییز ...
مادری که نافم را از چنارهای زرد برید،
هر بار که برگی از شاخه افتاد
گنجشکها دورتر شدند
و من باورم شد که اتفاق ...
از کوچ پرستویی تنها، سیاه تر است،
کمی بلند پروازی شاید
" خش خش " ...
صدای من است،
و تو عابری شاد ...
که جانم را تا استخوان نوازش می دهی
#حمید_جدیدی
اسم کوچکم بود
و پاییز ...
مادری که نافم را از چنارهای زرد برید،
هر بار که برگی از شاخه افتاد
گنجشکها دورتر شدند
و من باورم شد که اتفاق ...
از کوچ پرستویی تنها، سیاه تر است،
کمی بلند پروازی شاید
" خش خش " ...
صدای من است،
و تو عابری شاد ...
که جانم را تا استخوان نوازش می دهی
#حمید_جدیدی
۲۰۶
۰۱ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.