فیک توکیو ریونجرز
فیک توکیو ریونجرز
پارت۲
همه تو اتاقا خوابیدن ولی تو و مایکی کنار هم تو تخت نشستین و تو موبایل هاتون میگردین تو کم کم چشات سنگین میشه و سرت میوفته رو شونه ی مایکی یکم نگات میکنه و لبخند میزنه آروم سرت رو برمیداره و آروم بالشتت میزاره
تو تو خواب عمیقی که یهو مایکی رو بغل میکنی بعدش..( اسکل عاشقت میشه دیگه) لپاش سرخ میشه مایکی:این یارو خیلی جذابه:) (یکم بعد) مایکی هم میگیره میخوابه (صبح) مامانت با دراکن هانما با یوزوها میان تا بیدارتون کنن که میبینن هر دوتون همو بغل کردینُ ولتون میکنن داراکن هانما و یوزوها هم میان یه جا میشینن و میگن دراکن:بنظرم مایکی عاشق شده:) یوزوها:یعنی رینا عاشق شده هانما:یعنی مایکی عاشق رینا شده؟ هانما به مامانت نگا میکنه و میگه:بزارید میام کمکتون میکنم زحمتتون کم بشه مامانت: مرسی گلم یوزوها و دراکن:بزارید میام کمکتون مایکی یکم بعد از خواب بیدار میشه تو هم بیدار میشی مایکی:سلام رینا صبح بخیر:) رینا:سلام صبح تو هم بخیر:)) میرید به خودتون برسید (موهاتون رو شونه کنید و لباس قشنگ مشنگ بپوشید) بعد از تاق میرید بیرون وقتی میرید بیرون دارن بهتون می خندن و میگن:شماها عاشق هم شدین مگه نه:)؟ رینا و مایکی: نه اینطور نیست/= مامانت:صبحانه پنکیک هست و حاضره:))) همه:خیلی ممنونیم (بعد از صبحونه) رینا:بچه ها بریم بیرون؟بعد از نهار همه:ارههه خب نظرتونه بریم یکم فیلم ببینیم؟ همه:آره ما که موافقیم میرید اتاق نشیمن و میشینید که دوباره همه یجا مستقر شدن و یک جا برای دو نفر موند:) دوباره باید کنار هم بشینید که این کارو میکنید (بعد از اتمام فیلم و نزدیک به ناهار) مامانت:بچه ها به نظرتون نهار چیه؟ بچه ها:نمیدونیم مامانت:من یه غذای کره ای درست کردم که اسمش دوکبوکی هست بچه ها:به نظر جالبه (بعد از نهار) رینا:اوکی بچه ها لباس بپوشید بریم بچه ها: اوکی رینا______پوشیدیم بریم تو بیرون تو اما با رو با هینا و میتسویا ودوتا پسر رو با هینا دیدی میبینی و ازش میپرسی:سلام هینا چطوری این دوتا کین؟ هینا:ای تاکمیچی و نائوتو هستن رینا:خوشبختم:) بعد میتسویا رو میبینی میری میتسویا رو بغل کنی (ناسلامتی خواهر برادرین یوزوها هم لپش قرمز میشه بعد از دیدن میتسویا و دست پاچه میشه
پارت۲
همه تو اتاقا خوابیدن ولی تو و مایکی کنار هم تو تخت نشستین و تو موبایل هاتون میگردین تو کم کم چشات سنگین میشه و سرت میوفته رو شونه ی مایکی یکم نگات میکنه و لبخند میزنه آروم سرت رو برمیداره و آروم بالشتت میزاره
تو تو خواب عمیقی که یهو مایکی رو بغل میکنی بعدش..( اسکل عاشقت میشه دیگه) لپاش سرخ میشه مایکی:این یارو خیلی جذابه:) (یکم بعد) مایکی هم میگیره میخوابه (صبح) مامانت با دراکن هانما با یوزوها میان تا بیدارتون کنن که میبینن هر دوتون همو بغل کردینُ ولتون میکنن داراکن هانما و یوزوها هم میان یه جا میشینن و میگن دراکن:بنظرم مایکی عاشق شده:) یوزوها:یعنی رینا عاشق شده هانما:یعنی مایکی عاشق رینا شده؟ هانما به مامانت نگا میکنه و میگه:بزارید میام کمکتون میکنم زحمتتون کم بشه مامانت: مرسی گلم یوزوها و دراکن:بزارید میام کمکتون مایکی یکم بعد از خواب بیدار میشه تو هم بیدار میشی مایکی:سلام رینا صبح بخیر:) رینا:سلام صبح تو هم بخیر:)) میرید به خودتون برسید (موهاتون رو شونه کنید و لباس قشنگ مشنگ بپوشید) بعد از تاق میرید بیرون وقتی میرید بیرون دارن بهتون می خندن و میگن:شماها عاشق هم شدین مگه نه:)؟ رینا و مایکی: نه اینطور نیست/= مامانت:صبحانه پنکیک هست و حاضره:))) همه:خیلی ممنونیم (بعد از صبحونه) رینا:بچه ها بریم بیرون؟بعد از نهار همه:ارههه خب نظرتونه بریم یکم فیلم ببینیم؟ همه:آره ما که موافقیم میرید اتاق نشیمن و میشینید که دوباره همه یجا مستقر شدن و یک جا برای دو نفر موند:) دوباره باید کنار هم بشینید که این کارو میکنید (بعد از اتمام فیلم و نزدیک به ناهار) مامانت:بچه ها به نظرتون نهار چیه؟ بچه ها:نمیدونیم مامانت:من یه غذای کره ای درست کردم که اسمش دوکبوکی هست بچه ها:به نظر جالبه (بعد از نهار) رینا:اوکی بچه ها لباس بپوشید بریم بچه ها: اوکی رینا______پوشیدیم بریم تو بیرون تو اما با رو با هینا و میتسویا ودوتا پسر رو با هینا دیدی میبینی و ازش میپرسی:سلام هینا چطوری این دوتا کین؟ هینا:ای تاکمیچی و نائوتو هستن رینا:خوشبختم:) بعد میتسویا رو میبینی میری میتسویا رو بغل کنی (ناسلامتی خواهر برادرین یوزوها هم لپش قرمز میشه بعد از دیدن میتسویا و دست پاچه میشه
۴.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.