از درخت آویختمش
.
از درخت آویختمش
کنار زردها ، نارنجی ها و سرخ ها
همین امروز از درخت آویختمش
غمی که گوشه ی دل داشتم.
پاییز آمد
پاییز ِ زیبا
آمد و رقصان ، آوازی بر لب دارد:
بگذار بشوید باران
بگذار برقصد در باد
بگذار سبز هایت زرد و نارنجی و سرخ شوند
بیاویز به شاخه های درختان غمت را
که زندگی بی زردها و نارنجی ها و سرخ ها
و رویشی دوباره، بی فراموشی و گذشتن زیبا نیست!
از درخت آویختمش
همین امروز صبح
غمی که گوشه ی دل داشتم
کنار زرده ها و نارنجی هاو سرخ ها.
بشوی دل ِ مرا، باران
که می رقصم این پاییز را
دست در دست بادهای آوازه خوان...🧡🍂
.
✏معصومه صابر
از درخت آویختمش
کنار زردها ، نارنجی ها و سرخ ها
همین امروز از درخت آویختمش
غمی که گوشه ی دل داشتم.
پاییز آمد
پاییز ِ زیبا
آمد و رقصان ، آوازی بر لب دارد:
بگذار بشوید باران
بگذار برقصد در باد
بگذار سبز هایت زرد و نارنجی و سرخ شوند
بیاویز به شاخه های درختان غمت را
که زندگی بی زردها و نارنجی ها و سرخ ها
و رویشی دوباره، بی فراموشی و گذشتن زیبا نیست!
از درخت آویختمش
همین امروز صبح
غمی که گوشه ی دل داشتم
کنار زرده ها و نارنجی هاو سرخ ها.
بشوی دل ِ مرا، باران
که می رقصم این پاییز را
دست در دست بادهای آوازه خوان...🧡🍂
.
✏معصومه صابر
- ۴.۴k
- ۰۸ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط