بی تابانه در انتظار توام

بی تابانه در انتظار توام
غریقی خاموش
در کولاک زمستان.
فانوس های دور سوسو می زنند
بی آن که مرا ببینند
آوازهای دور به گوش می رسند
بی آن که مرا بشنوند.
من نه غزالی زخم خورده ام
نه ماهی تنگی گم کرده راه
نهنگی توفان زادم
که ساحل بر من تنگ است.
آن جا که تو خفته یی
شن زاری داغ که قلب من است.
🫀
دیدگاه ها (۰)

هشدار ندانند بعد تو مردم این شهر مرایاد تو پر میکند کوچه به ...

دَم به دَم تنگ کنم دایره خلوت خویشتا بِدانجا که دَهم دل به د...

در غَمَت گر جان به دُشواری دهم، معذور دار...زآنکه دل تنگ است...

ما بازماندگان یک مرگیمدر همان روزی‌که زندگی زاده شد....... 💌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط