چند پارتی جونگ کوک

چند پارتی جونگ کوک
وقتی با خواهرت میخواست ازدواج کنه ….
پنج سال پیش، الا درست بعد از دریافت پیامی که در آن عکسِ بوسیدنِ جونگکوک با دختری دیگر بود، سوار هواپیما به مقصد آکسفورد شد. همان لحظه همه‌چیز را تمام کرد و در خارج از کشور برای خودش زندگی تازه‌ای ساخت.

حالا برای عروسی خواهرش، النور، به خانه برگشته بود. روی کارت دعوت نوشته شده بود: E & J — و داماد کسی نبود جز جونگکوک. الا آرامش خود را حفظ کرد، تبریک گفت و در میان مهمانان نشست.

لحظاتی پیش از شروع مراسم، نگهبانی او را به سوئیت عروس فراخواند. مادرش گریه می‌کرد، هر دو پدر با چهره‌ای گرفته ایستاده بودند و جونگکوک در سکوت آنجا بود.

او گفت: «النور رفته.»

صدای پدرش قاطع بود: «عروسی برگزار می‌شه. تو با جونگکوک ازدواج می‌کنی.»
…………….
دیدگاه ها (۰)

دو پارتی وقتی از بالای ساختمون …..فشار دسته گل در دستانش شل ...

هیچی نشد…:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط