مردی که بسیار میفهمید
مردی که بسیار میفهمید
🌹بخش دوم🌹
موسویاردبیلی که در رأس قوّۀ قضائیه بود نیز چنین موضعی داشت و لاجوردی را برنمیتابید. لاجوردی پس از برکناری، به موسویاردبیلی گفته بود که اینگونه حکومتکردن و حکمراندن و رهاساختن گرگهای گرسنۀ وحشی در شهر، عاقبت تلخی خواهد داشت و انقلاب را به مخاطرۀ مهلک خواهد افکند. چنین نیز شد. آنچه را که او میفهمید، اینان نمیفهمیدند؛ البته اگر در دل و ضمیر، چیز دیگری در میان نباشد و بتوانیم مواضع سادهلوحانۀ اینان را حملبرصحّت کنیم.
۳. نیروی اصلی فشار، شخص منتظری بود. گویا هرچه حماقت بود، یکجا و تمامعیار در این شخص، جمع شده بود. در سفاهت و سادهلوحی، یکهتاز بود. بیآنکه بتواند دادهها و گفتهها را «تحلیل منطقی» کند، سخن میگفت. عاقلانه نظر نمیداد. فهمش در فقه و اصول رسمی، منحصر مانده بود و بویی از «زمانهشناسی» نبرده بود. عجبا که مجلس خبرگان رهبری در دهۀ شصت، این حقایق را درنیافت و خاماندیشانه و سطحینگرانه، وی را بهعنوان قائممقام رهبری برگزید؛ انتخابی که سراسر، خطا بود و اگر پس از امام خمینی، او به قدرت میرسید، بدونشک، بوی الرحمنِ انقلاب بلند میشد و انقلاب، حتّی روی دهۀ هفتاد را نیز نمیدید. گویا هاشمیرفسنجانی در بهقدرترساندن وی، نقش اصلی و جدّی را برعهده داشته است. عجیب نیست؛ چون هرجا در دورۀ پساانقلاب، چنین لغزشهایی به چشم میخورد، رد پای هاشمیرفسنجانی را نیز میتوان دید. آری، انقلابِ بدونِ مطهری، گرفتار چنین نیروهایی شد و از جهش تاریخی بازماند. بههرحال، اتاق عمدۀ توطئه، منتظری و بیتِ سراسر فاسد او بود. حماقت تحلیلی وی، بازار منافقان را در بیتش پُررونق کرده بود. یکی از یاران لاجوردی میگوید به همراه وی به دیدار منتظری در قم رفته بودند تا برای وی دربارۀ وضع منافقان در زندان توضیح بدهند و به ابهامات پاسخ بگویند. منتظری، بسیار پرخاش کرد و هرچه رسانههای نفاق ادّعا کرده بودند را موبهمو تکرار کرد. در نهایت، لاجوردی با صراحت گفت شما در محاصرۀ منافقان هستید و حتّی این شخصی که اکنون این سینی چای را در جلسه گذاشت و رفت نیز جزو منافقان است. لاجوردی گفت؛ اما حماقت منتظری، قدرت فهمِ حقیقت را از او ستانده بود. او فقیهِ نادانی بود که درک تاریخی نداشت و رنگپذیر و قشری و مهندسیشدنی بود و بهراحتی، تحریک میشد و در پی «حذف لاجوردی» از قدرت بود.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🌹بخش دوم🌹
موسویاردبیلی که در رأس قوّۀ قضائیه بود نیز چنین موضعی داشت و لاجوردی را برنمیتابید. لاجوردی پس از برکناری، به موسویاردبیلی گفته بود که اینگونه حکومتکردن و حکمراندن و رهاساختن گرگهای گرسنۀ وحشی در شهر، عاقبت تلخی خواهد داشت و انقلاب را به مخاطرۀ مهلک خواهد افکند. چنین نیز شد. آنچه را که او میفهمید، اینان نمیفهمیدند؛ البته اگر در دل و ضمیر، چیز دیگری در میان نباشد و بتوانیم مواضع سادهلوحانۀ اینان را حملبرصحّت کنیم.
۳. نیروی اصلی فشار، شخص منتظری بود. گویا هرچه حماقت بود، یکجا و تمامعیار در این شخص، جمع شده بود. در سفاهت و سادهلوحی، یکهتاز بود. بیآنکه بتواند دادهها و گفتهها را «تحلیل منطقی» کند، سخن میگفت. عاقلانه نظر نمیداد. فهمش در فقه و اصول رسمی، منحصر مانده بود و بویی از «زمانهشناسی» نبرده بود. عجبا که مجلس خبرگان رهبری در دهۀ شصت، این حقایق را درنیافت و خاماندیشانه و سطحینگرانه، وی را بهعنوان قائممقام رهبری برگزید؛ انتخابی که سراسر، خطا بود و اگر پس از امام خمینی، او به قدرت میرسید، بدونشک، بوی الرحمنِ انقلاب بلند میشد و انقلاب، حتّی روی دهۀ هفتاد را نیز نمیدید. گویا هاشمیرفسنجانی در بهقدرترساندن وی، نقش اصلی و جدّی را برعهده داشته است. عجیب نیست؛ چون هرجا در دورۀ پساانقلاب، چنین لغزشهایی به چشم میخورد، رد پای هاشمیرفسنجانی را نیز میتوان دید. آری، انقلابِ بدونِ مطهری، گرفتار چنین نیروهایی شد و از جهش تاریخی بازماند. بههرحال، اتاق عمدۀ توطئه، منتظری و بیتِ سراسر فاسد او بود. حماقت تحلیلی وی، بازار منافقان را در بیتش پُررونق کرده بود. یکی از یاران لاجوردی میگوید به همراه وی به دیدار منتظری در قم رفته بودند تا برای وی دربارۀ وضع منافقان در زندان توضیح بدهند و به ابهامات پاسخ بگویند. منتظری، بسیار پرخاش کرد و هرچه رسانههای نفاق ادّعا کرده بودند را موبهمو تکرار کرد. در نهایت، لاجوردی با صراحت گفت شما در محاصرۀ منافقان هستید و حتّی این شخصی که اکنون این سینی چای را در جلسه گذاشت و رفت نیز جزو منافقان است. لاجوردی گفت؛ اما حماقت منتظری، قدرت فهمِ حقیقت را از او ستانده بود. او فقیهِ نادانی بود که درک تاریخی نداشت و رنگپذیر و قشری و مهندسیشدنی بود و بهراحتی، تحریک میشد و در پی «حذف لاجوردی» از قدرت بود.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
- ۹۶۵
- ۰۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط