به وقت صفر

به وقت صفر
دلم تمنای چیزی داشت ...
چه خوب که نیستی!
اگر بودی خیره شدن هایم مخصوصِ آن دو نرگسِ مست بود
که من گویم، از این فاصله هم، قصدِ قلب کوچکم را می‌کنند هر بار
بیا عهدی کنیم نازار
اگر آمدي تا برایم فعل " بودن " را صرف کنی،
خواندنِ چشمانم با تو
خواندن کن
از برای تو  نوشته:
"بغلم کن"

ای کاش باشی.
ای کاش باشی تا انتقال این دو حرفِ " بغلم کن"
به دوشِ خماریِ چَشمانم باشد
نه انگشت سبابه و صفحه چت!
نه
نه
اگر بودی
یک‌راست خود را در آغوشت قایم میکردم
به چشمانَم یاد نداده‌ام
"وقت تلف کردن را"


__اسما___


از واگوئی‌های ذهنیم (شاید هم قلبیم) بود در دورانِ بحران، که تک تک ثانیه‌ هاش مقدس و نغز بودند ...


#الف‌سین
#یکی_از_ما

و در آخر اینکه:
مردی از خویش برون آید و کاری بکند🍃👌🏿
دیدگاه ها (۱۹)

دریاچه مظلوم و قشنگمونچقد دلم میخواد کاری برات بکنمچقد دلم م...

قشنگِ من دوتا بچه‌ش شده🙈😋ولی هیچکدوم به جذابیِ خودش نیستنچشم...

هرچی که اولین بار بیاد به ذهن‌تون، همون درسته🍃👌🏿

‌ ‌ ‌ ‌ گوئی در این وادیِ پر اضطرابفقط قلب من است که برای خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط