روزی آمدی که تمام آدم ها یک بار برای همیشه

روزی آمدی که تمام آدم ها یک بار برای همیشه
از چشمانم افتاده بودند ؛
مثل یک پیامبر در دل جهالت ها
مثل یک معجزه میان اندوهی پیر شده
مثل یک باران بهاری که سرزده از راه می رسد
شیرین بودی...
برای دخترکی تنها , که لا به لای تمام نداشتن هایش ؛ یک جا تمام نبض زندگی اش عطر بودن گرفت...
من ؛
این من همیشه عاشق
در میان تمام روزمرگی هایش
وقتی در تخت خواب با خیالت این و پهلو و آن پهلو می شود
بعد از یک روز خسته کننده
در انتهای یک سکوت جان فرسا
برایش همین جمله ی کوتاه دوستت دارم از زبان تو کافیست
تا یک عمر بدون هیچ تکیه گاهی
فقط با دستانت
به جنگ تمام این دنیا برود
آهسته می گویم دوستت دارم
عشق من .....
دیدگاه ها (۴)

هوممممم... منم موخاااااام....

همیشه "سکوت" نشانه ی رضایت و درک بالا نیست. گاهی آدم داره "خ...

......

زن که باشیگاهی کم می آوریدست هایی را که مردانگی شان امنیت می...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط