چیزی میان ما برای همیشه تغییر کردهبود

چیزی میان ما برای همیشه تغییر کرده‌بود.
دیگر به صرافت نمی‌افتادیم که سراغ هم را بگیریم،
دیگر نگران هم نمی‌شدیم.
او تیر خلاص را زده‌بود،
ما داشتیم از هم دور می‌شدیم ...
.
دیدگاه ها (۱)

کاش میشد توجنگل موهات گرگم به هوا وبازی کردوتمشک وحشی خورد ....

بی وفایی

.و من منتظر تو خواهم ماندهمچون کلبه‌ای تنهاتا دوباره مرا ببی...

"عید فطر" ضیافتی است برای پایان این میهمانیعید فطر پاداش افط...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستابی فروغم کرده سنگ بچه های رو...

خبر داری چرا وقتی دل بی‌تاب میگیردسراغ از خاطراتی دور اما نا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط