شده ایم آدم توجیه و انکار میرویم در میزنیم قول می دهیم هنوز برنگشته ...
.
شده ایم آدم توجیه و انکار. میرویم در میزنیم، قول می دهیم، هنوز برنگشته میزنیم زیر قول. بعد که کارمان گیر می کند شروع می کنیم به توجیه و انکار و سفسطه. اصلا انگار نه انگار که یحول بین المرء و قلبه. حواسمان نیست خودش بیشتر و بهتر از ما می داند.
فقط بلدیم بگوییم اشتباه شده و نفهمیدیم و این بار را بیخیال شو، کارمان را که راه انداخت روز از نو، عصیان از نو.
یک چیزی این وسط لازم است که این همه توبه ی تکرار و تکرار توبه را تمام کند؛ برساندمان به یک نصوح توبه کار.
عاشق زنش بود، ولی دزدی هم می کرد. همسرش که فهمید، شرط کرد که اگر دوباره دزدی کند ترکش می کند. عاشق زنش بود، دزدی نکرد. حالا مدیرعامل شده و متمول و با خدا.
عاشقی چاره ی همه ی عصیان هاست...
شده ایم آدم توجیه و انکار. میرویم در میزنیم، قول می دهیم، هنوز برنگشته میزنیم زیر قول. بعد که کارمان گیر می کند شروع می کنیم به توجیه و انکار و سفسطه. اصلا انگار نه انگار که یحول بین المرء و قلبه. حواسمان نیست خودش بیشتر و بهتر از ما می داند.
فقط بلدیم بگوییم اشتباه شده و نفهمیدیم و این بار را بیخیال شو، کارمان را که راه انداخت روز از نو، عصیان از نو.
یک چیزی این وسط لازم است که این همه توبه ی تکرار و تکرار توبه را تمام کند؛ برساندمان به یک نصوح توبه کار.
عاشق زنش بود، ولی دزدی هم می کرد. همسرش که فهمید، شرط کرد که اگر دوباره دزدی کند ترکش می کند. عاشق زنش بود، دزدی نکرد. حالا مدیرعامل شده و متمول و با خدا.
عاشقی چاره ی همه ی عصیان هاست...
- ۲.۸k
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط