داستان گل همیشه بهار

داستان گل همیشه بهار 🌑
تا وارد شدن جینو دیدن که با دمپایی وایساده جلوشون
جین:تا این وقت شب کجا بودید(عصبی)
یونا و جیمین:مگه ساعت چنده
شوگا:ساعت دو شبه
جین:رپ جین تقدیم میکند
جیمین:باشه باشه دهنمونو گا.....
یونا:اهمممم
جیمین:ساییدی
تا جیسو اومد دهن وا کنه
یونا: تروخدااااااااااا تو دیگه تموم کن
جیهوپ:حالا توی این وقت شب کجا بودید
یونا:ما زیر برج......
جیمین:مازیر برج ایفل بودیم بهم اعتراف کردیم و عاشق همیم مشکلیه؟؟
همه:🤦🏻😂
لیسا و کوک و ته:مبارکه شیلیلیلیلیلی
ته:باورم نمیشه خواهرم آنقدر بزرگ شده بیا بغلم
یونا:رفت بغل ته
خلاصه اون شب دوباره باهم آماده شدن رفتن ساندویچای بیرونی گرفتن و آنقدر توراه جیمین و یونا دل میدادن قلوه می‌گرفتن همه عوق میزدن
ویو توی اتاق جیمین و یونا:
یونا: جیمینییااا بیا از حموم بیرون دیگههه
جیمین:اومدمممممممم
جیمین اومد از حموم
و حوله تنش بود و یونا همینجوری نگاش میکرد
جیمین:یونا.یونا کیم یوناااااا
یونا:چ.چیه
جیمین برو بیرون لباس عوض کنم(خنده)
یونا:باشه
جیمین لباس پوشید و کنار هم کپیدن
و منم اصلا حسودیم نشد💔😔😂🤦🏻
اسلاید دو لباس خواب یونا
خ
م
ا
ر
ی
دیدگاه ها (۰)

گایز اگه ۳۰۰ تایی بشیم دوتا کنسرت بلک پینک و یکی بی تی اس می...

خوداااااااااا نالبعمپتلاهیغمقیهغژغنقژعمقژفعمیلعم کیوتتتتتتتت...

عرررررررررررررررررررررررررررر رررررررررررررررررررررننتاعربغم...

یه سوال؟چه طور به دختر و پسری که اندازه سن برادر بزرگ ترمون ...

𓇼 ⋆.˚ 𓆉 𓆝 𓆡⋆.˚ 𓇼شیر و قهوه پارت ۴ ویو یونا::::مث چی رفتم بال...

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط