از سر شانه ی در حال نماز سحرش
از سر شانه ی در حال نماز سحرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش...
دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش
او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش...
دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش
همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش
این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش
- ۷۴۸
- ۰۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط