بعضی ها برایمان یک فنجان قهوه داغند

بعضی ها برایمان یک فنجان قهوه داغند ...
که در شبی برفی ...
در مسافرخانه ای بین راه ...
سر می کشیم ...
بعضی ها کبریتی روشن اند ...
تا تاریکی هایمان را ...
لحظه ای ...
فقط لحظه ای آتش بزنند ...
بعضی ها اما ...
تنها قطره ای اشکند ...
در چشمانمان حلقه می زنند ...
تا می اُفتند ...
روی گونه های من ...
حالا سر می خوری ...
و میرسی به لبهایم ...
بعضی آدم ها ، چقدر تلخند ...
دیدگاه ها (۹)

چـِشـاتـو بـہ چـِشـمـاے {ڪے} دوخـتـے ... ڪہ پـُشـتـِ نـِگـاه...

آیینـه همیشـــــه ...بهتـرین دوستـــــ مـن استـــــ ...چـرا ...

تـــو کہ باشـــی ...مُعجزه اے دَر مَــن ...رُخـ میدَهَــد .....

بدون حضورخدا جایے نرو ...بہ خیالت کہ بہ آبادی میرسے؟؟؟نہ رفی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط