اللهم العن الجبت والطاغوت🌺 🍃
اللهم العن الجبت والطاغوت🌺 🍃
از سقیفه آه و رنج فاطمه آغاز شد
باب لعن و دشمنی با آل حیدر باز شد
در سقیفه بیرق بغض علی (ع ) افراشتند
بذر کفر و کینه در دلهای امّت کاشتند
از سقیفه حرمت وحی و ذوی القربی شکست
حرمت اسلام و قلب حضرت زهرا شکست
اوّلین قربانیِّ این ننگ طفل مرتضاست
تا قیامت خون ز داغش سینه ی اهل ولاست
محسن ابن فاطمه اول شهید هل أتی
اولین ظلمی که حق حکمش دهد روز جزا
محسنیه کفر پنهان را هویدا میکند
اولیاءِ کفر را در دهر رسوا میکند
محسنیه چارده معصوم را بی تاب کرد
کوه صبر بی مثال مرتضی(ع ) را آب کرد
محسنیه زهر داده بر امام مجتبی
پاره پاره کرده قلب زاده ی خیرالنسا
شعله های کربلا در محسنیه سوخته
دامن زهرا ( س ) و عرش کبریا افروخته
هیزم آوردند و بیت مرتضی را سوختند
شعله های کفر قلب هل أتی را سوختند
محسنیه بال یک پروانه را آتش زدند
بغض های کهنه صاحب خانه را آتش زدند
لکّه ی ننگ سقیفه مانده بر اوراق دهر
ریخته بر کام عالم این مصیبت جام زهر
محسنیه قصه ی آلاله و میخ در است
محسنیه قصه ی پروانه و خاکستر است
محسنیه سوخت قلب مهربان یاس را
ذره ذره کرد جام تشنه ی احساس را
شعله بود و میخ بود و لحظه ها حساس شد
فاطمه افتاد و درد سینه اش احساس شد
دستهای کردگاریِّ علی را خصم بست
با لگد پهلوی یاس مرتضی در هم شکست
داشت عرش لم یزل ویرانه میشد زین جفا
سقط شد در پشت در طفل علیِّ مرتضی
فاطمه افتادو در افتاد,زیر دست وپا
مرتضی می دیدو لرزان چشم خیس بچه ها
فاطمه برخواست تاکه سد کند راه عدو
یک غلاف تیغ بودو قنفذ و بازوی او
#شیعه#شهادت#ایام_محسنیه#ربیع_الاول
از سقیفه آه و رنج فاطمه آغاز شد
باب لعن و دشمنی با آل حیدر باز شد
در سقیفه بیرق بغض علی (ع ) افراشتند
بذر کفر و کینه در دلهای امّت کاشتند
از سقیفه حرمت وحی و ذوی القربی شکست
حرمت اسلام و قلب حضرت زهرا شکست
اوّلین قربانیِّ این ننگ طفل مرتضاست
تا قیامت خون ز داغش سینه ی اهل ولاست
محسن ابن فاطمه اول شهید هل أتی
اولین ظلمی که حق حکمش دهد روز جزا
محسنیه کفر پنهان را هویدا میکند
اولیاءِ کفر را در دهر رسوا میکند
محسنیه چارده معصوم را بی تاب کرد
کوه صبر بی مثال مرتضی(ع ) را آب کرد
محسنیه زهر داده بر امام مجتبی
پاره پاره کرده قلب زاده ی خیرالنسا
شعله های کربلا در محسنیه سوخته
دامن زهرا ( س ) و عرش کبریا افروخته
هیزم آوردند و بیت مرتضی را سوختند
شعله های کفر قلب هل أتی را سوختند
محسنیه بال یک پروانه را آتش زدند
بغض های کهنه صاحب خانه را آتش زدند
لکّه ی ننگ سقیفه مانده بر اوراق دهر
ریخته بر کام عالم این مصیبت جام زهر
محسنیه قصه ی آلاله و میخ در است
محسنیه قصه ی پروانه و خاکستر است
محسنیه سوخت قلب مهربان یاس را
ذره ذره کرد جام تشنه ی احساس را
شعله بود و میخ بود و لحظه ها حساس شد
فاطمه افتاد و درد سینه اش احساس شد
دستهای کردگاریِّ علی را خصم بست
با لگد پهلوی یاس مرتضی در هم شکست
داشت عرش لم یزل ویرانه میشد زین جفا
سقط شد در پشت در طفل علیِّ مرتضی
فاطمه افتادو در افتاد,زیر دست وپا
مرتضی می دیدو لرزان چشم خیس بچه ها
فاطمه برخواست تاکه سد کند راه عدو
یک غلاف تیغ بودو قنفذ و بازوی او
#شیعه#شهادت#ایام_محسنیه#ربیع_الاول
۱.۵k
۱۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.