خآتون میگه: " بآلآم... آبی که ریخته شد، ریخته شد!
خآتون میگه: " بآلآم... آبی که ریخته شد، ریخته شد!
تو حتی اگر جمعش کنی بریزی تو ظرفش هم ازش کم شده هم زلالی و تمیزی اولشو نداره!"
حالا من میگم حکمِ آدمایِ رفته هم همینه...
آدمی که رفت، رفت!
حتی اگر برگرده و بشه بخشیدش هم نمیشه اون رابطه رو باهاش مثل روزِ اول ساخت... اون اعتماد، اون دوست داشتن مطلق و دل ضعف رفتنارو هیچکدوم نمیشه زلال مثلِ اولش ساخت!
تا به ابد... هر روز که از خواب پامیشی
هر روز که میبینیش
هرروز حتی اون لحظه که دوستت دارم رو از زبونش میشنوی نمیتونی برایِ همیشه داشتن و بودنشو باور کنی!
و این نابآوری یروز بلاخره میکشتت!
میخوآی برگردی؟!
خآتون میگه آب رفته مثلِ روز اول زلال برنمیگرده...
تو حتی اگر جمعش کنی بریزی تو ظرفش هم ازش کم شده هم زلالی و تمیزی اولشو نداره!"
حالا من میگم حکمِ آدمایِ رفته هم همینه...
آدمی که رفت، رفت!
حتی اگر برگرده و بشه بخشیدش هم نمیشه اون رابطه رو باهاش مثل روزِ اول ساخت... اون اعتماد، اون دوست داشتن مطلق و دل ضعف رفتنارو هیچکدوم نمیشه زلال مثلِ اولش ساخت!
تا به ابد... هر روز که از خواب پامیشی
هر روز که میبینیش
هرروز حتی اون لحظه که دوستت دارم رو از زبونش میشنوی نمیتونی برایِ همیشه داشتن و بودنشو باور کنی!
و این نابآوری یروز بلاخره میکشتت!
میخوآی برگردی؟!
خآتون میگه آب رفته مثلِ روز اول زلال برنمیگرده...
۳.۹k
۰۶ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.