اسلام ایرانیان
اسلام ایرانیان(۱۳)
رفقای خود را چگونه از این جریان مطلع سازیم. در نظر گرفتیم فریاد بزنیم که اسود را کشتیم، و همین نظریه را در هنگام طلوع فجر به مرحله عمل درآوردیم. پس از طلوع فجر شعاری را که قرار بود، با صدای بلند اعلام کردیم و در آخر این فریاد، مسلمانان و کفار رسیدند و از وقوع قضیه بزرگی اطلاع پیدا کردند.
دیلمی گوید: سپس شروع کردم به اذان گفتن و با صدای بلند گفتم: «اشهد انّ محمداً رسول اللَّه» و اعلام کردم که «عیهله» یعنی اسود کذاب دروغ میگفت و بدون حق خود را پیغمبر معرفی میکرد. در این موقع سر او را به طرف مردم افکندم. پس از این جریان، گروهی از نگهبانان وی که کشته شدن وی را مشاهده کردند شروع کردند به غارت قصر وی و هرچه در آن بود به یغما بردند، و بهطور کلی در یک لحظه آنچه در آن کاخ جمع شده بود از بین رفت و تارومار شد. بدین طریق یک ادعای باطل و دروغ که موجب قتل نفوس بیشماری گردید نابود شد.
پس از این به اهل صنعا گفتیم هرکس یکی از اصحاب عنسی را مشاهده کرد دستگیر کند. بدین ترتیب گروهی از یاران اسود توقیف گردیدند.
هنگامی که طرفداران اسود از جایگاه خود درآمدند مشاهده کردند هفتاد نفر از رفقای آنها مفقودالاثر میباشند. دوستان اسود جریان را برای ما نوشتند. ما نیز برای آنان نوشتیم آنچه را که آنها در دست دارند برای ما واگذارند و ما نیز آنچه را در اختیار داریم به زمین خواهیم گذاشت.
این پیشنهاد به مرحله عمل درآمد ولیکن یاران اسود بعد از این نتوانستند همدیگر را ملاقات کنند و تصمیمات جدیدی بگیرند، و ما کاملًا از شر آنان آسوده شدیم. اصحاب اسود بعد از کشته شدن وی به بیابانهای بین صنعا و نجران پناه بردند و دیگر از مداخله در امور ممنوع شدند. در این هنگام کلیه عمّال و حکام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به طرف مرکز حکومت و محل خود رفتند و بار دیگر اوضاع و احوال به حال عادی برگشت.
خبر کشته شدن اسود به سرعت به اطلاع مسلمانان در مدینه منوره رسید.
عبد اللَّه بن عمر روایت میکند: در شبی که اسود کذاب کشته شد، از طریق وحی خبر کشته شدن وی به اطلاع نبی اکرم صلی الله علیه و آله رسید و حضرت
رفقای خود را چگونه از این جریان مطلع سازیم. در نظر گرفتیم فریاد بزنیم که اسود را کشتیم، و همین نظریه را در هنگام طلوع فجر به مرحله عمل درآوردیم. پس از طلوع فجر شعاری را که قرار بود، با صدای بلند اعلام کردیم و در آخر این فریاد، مسلمانان و کفار رسیدند و از وقوع قضیه بزرگی اطلاع پیدا کردند.
دیلمی گوید: سپس شروع کردم به اذان گفتن و با صدای بلند گفتم: «اشهد انّ محمداً رسول اللَّه» و اعلام کردم که «عیهله» یعنی اسود کذاب دروغ میگفت و بدون حق خود را پیغمبر معرفی میکرد. در این موقع سر او را به طرف مردم افکندم. پس از این جریان، گروهی از نگهبانان وی که کشته شدن وی را مشاهده کردند شروع کردند به غارت قصر وی و هرچه در آن بود به یغما بردند، و بهطور کلی در یک لحظه آنچه در آن کاخ جمع شده بود از بین رفت و تارومار شد. بدین طریق یک ادعای باطل و دروغ که موجب قتل نفوس بیشماری گردید نابود شد.
پس از این به اهل صنعا گفتیم هرکس یکی از اصحاب عنسی را مشاهده کرد دستگیر کند. بدین ترتیب گروهی از یاران اسود توقیف گردیدند.
هنگامی که طرفداران اسود از جایگاه خود درآمدند مشاهده کردند هفتاد نفر از رفقای آنها مفقودالاثر میباشند. دوستان اسود جریان را برای ما نوشتند. ما نیز برای آنان نوشتیم آنچه را که آنها در دست دارند برای ما واگذارند و ما نیز آنچه را در اختیار داریم به زمین خواهیم گذاشت.
این پیشنهاد به مرحله عمل درآمد ولیکن یاران اسود بعد از این نتوانستند همدیگر را ملاقات کنند و تصمیمات جدیدی بگیرند، و ما کاملًا از شر آنان آسوده شدیم. اصحاب اسود بعد از کشته شدن وی به بیابانهای بین صنعا و نجران پناه بردند و دیگر از مداخله در امور ممنوع شدند. در این هنگام کلیه عمّال و حکام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به طرف مرکز حکومت و محل خود رفتند و بار دیگر اوضاع و احوال به حال عادی برگشت.
خبر کشته شدن اسود به سرعت به اطلاع مسلمانان در مدینه منوره رسید.
عبد اللَّه بن عمر روایت میکند: در شبی که اسود کذاب کشته شد، از طریق وحی خبر کشته شدن وی به اطلاع نبی اکرم صلی الله علیه و آله رسید و حضرت
- ۶۹۸
- ۱۸ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط