کوخنشینها

#کوخ_نشینها

زمستان بود و دم غروب
کنار جاده یک زن و یک مرد
با یک بچه ایستاده بودن وسط راه،
من و علی هم از منطقہ بر می‌گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون...‌
پرسید: ” ڪجا  میرین؟ “
مرد گفت: ڪرمانشاه .
علی گفت: رانندگی بلدی؟
گفت بله بلدم .
علی رو کرد به من گفت:
سعید بریم عقب ....
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و
ما هم عقب تویوتا ...
عقب خیلی سرد بود.
گفتم: آخہ این آدم رو می‌شناسی
گه این جوری بهش اعتماد ڪردی؟
اون هم مثل من می‌لرزید، لبخندی زد و ...
گفت: آره! اینا همون کوخ نشینایی هستن ڪہ امام فرمود به تمام کاخ نشین‌ها شرف دارن.تمام سختی‌های ما توی جبهه به خاطر ایناس....
#سردار_شهید_علی_چیت_سازیان #خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۲)

#ڪلام_شهید :عروس‌ من‌ شهادت‌ ؛و تیری ڪه بر قلبم‌ می خورد ،عق...

چہ شود فرصت دیدار بہ ما هم بدهند؟فیض هم صحبتے یار بہ ما هم ب...

پای کار انقلاب ، ایستاده اییم #شهید_حسن_باقری #خاکیان_خدایی

نماز خوندن رو خیلی دوست داشت ، نماز رو اول وقت میخواندند به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط