در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالید

در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالید
پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست
استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت : خیلی شور و غیر قابل تحمل است
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت : خوب است و می توان تحمل کرد
استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.
شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.
سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می کند
پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است



مجله مانا
(غزل)
دیدگاه ها (۱۰)

ﻧﯿﻤﻪ شبی تعدادی دوست برای تفریح ﺑﻪﻗﺎﯾﻖ ﺳﻮﺍﺭﯼ رفتند.ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻮ...

روزگاری شاهد بالندگیش بودیم اطرافش راکوردان بسیاری با محبتای...

پوشاک نبرد:هرودت میگوید: هوخشتره تنها کسی بود که برای نخستین...

ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻣﺤﺾ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍﻧﻤﯿﮑﻨﻪ؛ﯾﻪ ﺭ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط