حکایت رفاقتحکایت سنگهای کنارساحلهاول یکی یکیجمعشون میکنی تو بغلتبعدشم یکی یکیپرتشون میکنی تو آباما بعضی وقتایه سنگهای قیمتی گیرت میادکه هیچوقتنمیتونی پرتشون کنی..