دیگه دلتنگی امونم رو بریده بود

دیگه دلتنگی اَمونم رو بریده بود .
قولی که به خودم داده بودم شکستم ، رفتم تو صفحه ی چتت شروع کردم به خوندن حرفامون ...
بیشتر از حرفا یادِ حس و حالم افتادم
با خوندنِ هر جمله یادم میومد اون موقع حال و روزم چطور بود ...
چقدر حرف زده بودیمآ ، چقدر به بهونه های الکی بهم مسیج میدادیم ...
خندیدم
با تمامِ وجود بخاطر قهر های ساده ی اون موقع خندیدم ...
خندیدم ولی چشمام باریدن ...
دلتنگیم رفع نشد ، ولی خاطراتت برام تداعی شد ...
تازه اون موقع بود که فهمیدم حسرت یعنی چی ؛
که فهمیدم غمِ اون شبای قهر بودنت کجا و غمِ این شبایِ نبودنت کجا ...
برایِ اولین بار از خدا واست آرزویِ بد کردم
برای اولین بار ازش خواستم دلتنگم شی ...
زبونمو گاز میگیرم میگم خدایا ببخشید
آدم مگه برایِ عشقش چیزِ بد آرزو میکنه ؟!
استغفرالله ؛ دلتنگی چی آورده به روزم ....

#محمد
۱۰بهمن۹۵
دیدگاه ها (۵۲)

‍ #میگویند_چرا_تنهایی#نمیفهمند_من_تنها_نیستمنامت بر زبانمخیا...

#دلم_برای_کسی_تنگ_استکه آفتاب صداقت رابه میهمانی گلهای باغ م...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

وآخرین دل نوشته أم......برای کسی که او را با نام مخاطب خاص ...

My sweet trouble 38✨کلاس شروع شد و آقا اومد کنارم نشست، سعی ...

ازدواج از روی اجبار۲ p11

#درخواستی چند شاتیPart: ³ویو کوکلباسارو پوشیدیم من استرس داش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط