هرکه خودداندو خدای دلشکه چه دردی استدرکجای دلش

هرکه خودداندو خدای دلش/که چه دردی... است،درکجای دلش!
دیدگاه ها (۶)

عطسه هایم عرصه‌ی پاییز را پر کرده است حرف رفتن می‌زنی هی صبر...

ای سلطان کرم...سایه ت رویِ سرم...بازاقابطلب که بیام به حرم.....

کشمکش بودمیان نفرت وعشقخوب یابد،از آن نگاه نخست!نه دلم تاب د...

دلتنگی...یه حس مبهم...که فقط از چشم هایت....خوانده میشود.......

اشعار عطار و یزدان رستمی اصل

برای زندگیقانون مهربانی بگذاریم..!هرکه اخم کندجریمه اش لبخند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط