single trip °~°
single trip °~°
pt8
جوکیونگ:نه از نظرم همون شکلیه
جونگ کوک:خودم قبول دارم یزره تغییر کردم
جیا:چه خبر از...
جونگ کوک:حرفش رو قطع میکنه~کات کردیم آره کات کردیم~
جیا:اوو متاسفم
جونگ کوک:اوکیه
جوکیونگ:بچه ها شما چیزی خوردید؟
جیمین:آره بیب خوردیم
جیا:عه ما منتظر شما بودیم
شوگا:عیب نداره هنوز جا داریم
جیا:بریم غذا بخوریم[میرن تو رستوران میشینن ]
جوکیونگ:خوشحالم که مشکلتون رو حل کردید در باره ی سو..
شوگا:من میرم دستشویی
جیمین:شوگا یدقیقه صبر کن[دنبالش رفت]
جوکیونگ:حرف بدی زدم
جیا:شوگا خوشش نمیاد درباره ی سوجون حرف بزنیم کلا
جوکیونگ:ببخشید فقط خیلی خوشحالم هممون دور هم جمع شدیم
جیا:جونگ کوک الان با کسی هستی؟
جونگ کوک:آره ولی...من فقطدوسش دارم اون به زور باهام وارد رابطه شده باباش یجورایی مجبورش کرده
جیا:چی؟از خداشم باشه
جونگ کوک:فعلا که نیست از صبح بهش زنگ نزدم و اون....حتی پیامک هم نداده فکر کنم...
[همون موقع جیمین و شوگا میان معلوم بود که شوگا گریه کرده چشمام قرمز قرمز بود]
جیا:ش...شوگا بیا باهم حرف بزنیم
شوگا:درباره ی چی
جیا:بیا.
[رفتن بیرون رستوران]
جیا:پسر قشنگم چرا داری گریه میکنی میدونی که دیگه تموم شده پس باید فراموشش کنی خب؟
شوگا[دوباره گریه میکه] نم...میتونم جیا نمیتونم اون بهترین دوستم بود
جیا:ما هممون باهم یه اکیپ بودیم درسته؟ ماهم کلی ناراحتیم اما باهاش کنار اومدیم بیب توهم سعی کن کنار بیای خب؟
شوگا:[محکم جیا رو بغل میکنه]من الان خوشحالم که دارمت اگر تو نبودی منم نبودم[با هق هق گفت]
جیا:بیا بریم پیششون پیشی کوچولو
شوگا:باشه
~همون موقع فکر جونگ کوک~
[اون موقع هایی که از جیا خوشم میومد میدونستم یکی رو دوست داره از ه طرف ناراحتم که از دستش دادم و از یک طرف خیلی براش خوشحالم که عشقش رو پیدا کرده مخصوصا شوگا خیلی با اون خوشحاله و احساساتش رو بروز میده]
جونگ کوک:شوگا پیش تو گریه کرد جیمین؟
جیمین:آ...آره وقتی از دستشویی اومد بیرون بغلش کردم اون بغلم نکرد اما شروع کرد گریه کردن اون...خیلی آسیب دیده که احساساتش رو جلوی من بروز داد
جونگ کوک:اوهوم
جوکیونگ:اسم ابن سفر دیگه سفر مجردی نیست
جیا:بله اما میدونستید که قراره جدا بشیم دیگه؟ من و جوکیونگ تو یه هتل دیگه ایم شما سه تا هم یه جا دیگه
جونگ کوک:برای من که الان سفر مجردیه
شوگا:یعنی چی ما سه تا یه جا؟
جیا:عام دیگه نمیشه کاریش کرد اتاق گرفتم البته اون خونه شما یه اتاق داره و یک تخت دونفره اتاقش تموم شده بود
شوگا:جیاااااا تخت دونفره واسه ما دوتا کمه بعد ما سه نره غول رو یه تخت بخوابیم؟
جیمین:من نره غول نیستم خب؟
شوگا:تنها بچه بین ما تویی
جونگ کوک:...
_____________________
روزی که پارت ۷ رو گذاشتم هیچ ایده ای نداشتم که پارت ۸ آپلود نشده
pt8
جوکیونگ:نه از نظرم همون شکلیه
جونگ کوک:خودم قبول دارم یزره تغییر کردم
جیا:چه خبر از...
جونگ کوک:حرفش رو قطع میکنه~کات کردیم آره کات کردیم~
جیا:اوو متاسفم
جونگ کوک:اوکیه
جوکیونگ:بچه ها شما چیزی خوردید؟
جیمین:آره بیب خوردیم
جیا:عه ما منتظر شما بودیم
شوگا:عیب نداره هنوز جا داریم
جیا:بریم غذا بخوریم[میرن تو رستوران میشینن ]
جوکیونگ:خوشحالم که مشکلتون رو حل کردید در باره ی سو..
شوگا:من میرم دستشویی
جیمین:شوگا یدقیقه صبر کن[دنبالش رفت]
جوکیونگ:حرف بدی زدم
جیا:شوگا خوشش نمیاد درباره ی سوجون حرف بزنیم کلا
جوکیونگ:ببخشید فقط خیلی خوشحالم هممون دور هم جمع شدیم
جیا:جونگ کوک الان با کسی هستی؟
جونگ کوک:آره ولی...من فقطدوسش دارم اون به زور باهام وارد رابطه شده باباش یجورایی مجبورش کرده
جیا:چی؟از خداشم باشه
جونگ کوک:فعلا که نیست از صبح بهش زنگ نزدم و اون....حتی پیامک هم نداده فکر کنم...
[همون موقع جیمین و شوگا میان معلوم بود که شوگا گریه کرده چشمام قرمز قرمز بود]
جیا:ش...شوگا بیا باهم حرف بزنیم
شوگا:درباره ی چی
جیا:بیا.
[رفتن بیرون رستوران]
جیا:پسر قشنگم چرا داری گریه میکنی میدونی که دیگه تموم شده پس باید فراموشش کنی خب؟
شوگا[دوباره گریه میکه] نم...میتونم جیا نمیتونم اون بهترین دوستم بود
جیا:ما هممون باهم یه اکیپ بودیم درسته؟ ماهم کلی ناراحتیم اما باهاش کنار اومدیم بیب توهم سعی کن کنار بیای خب؟
شوگا:[محکم جیا رو بغل میکنه]من الان خوشحالم که دارمت اگر تو نبودی منم نبودم[با هق هق گفت]
جیا:بیا بریم پیششون پیشی کوچولو
شوگا:باشه
~همون موقع فکر جونگ کوک~
[اون موقع هایی که از جیا خوشم میومد میدونستم یکی رو دوست داره از ه طرف ناراحتم که از دستش دادم و از یک طرف خیلی براش خوشحالم که عشقش رو پیدا کرده مخصوصا شوگا خیلی با اون خوشحاله و احساساتش رو بروز میده]
جونگ کوک:شوگا پیش تو گریه کرد جیمین؟
جیمین:آ...آره وقتی از دستشویی اومد بیرون بغلش کردم اون بغلم نکرد اما شروع کرد گریه کردن اون...خیلی آسیب دیده که احساساتش رو جلوی من بروز داد
جونگ کوک:اوهوم
جوکیونگ:اسم ابن سفر دیگه سفر مجردی نیست
جیا:بله اما میدونستید که قراره جدا بشیم دیگه؟ من و جوکیونگ تو یه هتل دیگه ایم شما سه تا هم یه جا دیگه
جونگ کوک:برای من که الان سفر مجردیه
شوگا:یعنی چی ما سه تا یه جا؟
جیا:عام دیگه نمیشه کاریش کرد اتاق گرفتم البته اون خونه شما یه اتاق داره و یک تخت دونفره اتاقش تموم شده بود
شوگا:جیاااااا تخت دونفره واسه ما دوتا کمه بعد ما سه نره غول رو یه تخت بخوابیم؟
جیمین:من نره غول نیستم خب؟
شوگا:تنها بچه بین ما تویی
جونگ کوک:...
_____________________
روزی که پارت ۷ رو گذاشتم هیچ ایده ای نداشتم که پارت ۸ آپلود نشده
۲.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.