این پارت گزارش شده گذاشتمش دوباره
این پارت گزارش شده گذاشتمش دوباره
هرکی اینو گزارش کرده بود دستش بشکنه به حق ابلفضل
چند شاتی
#درخواستی
part: ⁵
صبح با صدای در بیدار شدم
رفتم درو باز کردم که هانا روم پهن شد
=: سلام ا. تتتتتتتتتتت چطورییییییییییی دلم برات تنگیده بود
+: سلام چطوری؟ قربونت منم دلم برات تنگ شده
(اومدن تو خونه)
=: خب حاضر شو بریم باشگاههه
+: باش
=: وایسا ببینممم
+: چ.. چیه؟؟
=: این گردنبند چیهه؟ چقد خوشگل و گرونه
+: عا.. این... خب
قضیه رو براش میگه
=: هااااااااااا... جان مننننن... چقد خوبببببب
+: اوهوم
=: ا. ت هنوز سر اون قضیع ناراحتی؟
+: نه بابا مگه بچم
=: ا. ت طفره نرو منو تو 15 ساله دوستیم من از رو نفس کشیدنتم میتونم بفهمم ناراحتی یا نه
از چهرتم معلومه که داری تو دلت زار میزنی
+: خیلی خب من تسلیمم.. اره راستش هنوز درگیرشم
میدونی چیه هانا من اولین باره اینجوری عاشق... عاشق کسی میشم و واقعا هم الان حسم صادقانست و دوسش دارم ولی اون روز واقعا قلبم یه جوری شد انگار از دستش دادم انگار دیر رسیدم ببین من به اینکه چشما حرف میزنن اعتقاد دارم و وقتی که چشماشو دیدم
معلوم بود دوسش داره عشق تو نگاهش معلوم بود
اگه... اگه رلش باشه چی؟
اگع عشقم یه طرفه باشه چی هاناا چجوری فراموشش کنم
هق... هق(گریه)
=: ا. ت آروم باش... اشکال نداره من همیشه تا جایی که بتونم کمکت میکنم.. از تهیونگ میپرسم شاید اون بدونه کیه.. الانم پاشو باشگاه داره دیر میشه
+: مرسی هانا
=: چاکریم
+و=: خندیدن
ویو ی باشگاه
+: با هانا رفتیم تو باشگاه دیدم همون دختره اونجا بود
به هانا نگا کردم اونم به من نگا کرد
دیدم جونگکوک رو بغل کرد و رفت
_: مراقب خودت باش
دختره: باشه اوپا تو هم مراقب خودت باش
و از باشگاه رفت بیرون
ماهم رفتیم سمت رختکن
و کارارو کردیم
=: ا. ت من راجب اون دختره با تهیونگ حرف میزنم ببینم کیه
+: لازم نیست
=: چیی.. نه من میپرسم بهت میگم
+: باش
رفتیم بیرون
=: سلام استاد
+: سلام استاد
_: سلام خب بریم سر کارمون
+: بله
رفتیم سمت تردمیل و بعدش رفتیم سمت وزنه و بقیه چیزا
تایم استراحت شد
دیدم هانا اومد پیشم
که...
ادامه دارد...
هرکی اینو گزارش کرده بود دستش بشکنه به حق ابلفضل
چند شاتی
#درخواستی
part: ⁵
صبح با صدای در بیدار شدم
رفتم درو باز کردم که هانا روم پهن شد
=: سلام ا. تتتتتتتتتتت چطورییییییییییی دلم برات تنگیده بود
+: سلام چطوری؟ قربونت منم دلم برات تنگ شده
(اومدن تو خونه)
=: خب حاضر شو بریم باشگاههه
+: باش
=: وایسا ببینممم
+: چ.. چیه؟؟
=: این گردنبند چیهه؟ چقد خوشگل و گرونه
+: عا.. این... خب
قضیه رو براش میگه
=: هااااااااااا... جان مننننن... چقد خوبببببب
+: اوهوم
=: ا. ت هنوز سر اون قضیع ناراحتی؟
+: نه بابا مگه بچم
=: ا. ت طفره نرو منو تو 15 ساله دوستیم من از رو نفس کشیدنتم میتونم بفهمم ناراحتی یا نه
از چهرتم معلومه که داری تو دلت زار میزنی
+: خیلی خب من تسلیمم.. اره راستش هنوز درگیرشم
میدونی چیه هانا من اولین باره اینجوری عاشق... عاشق کسی میشم و واقعا هم الان حسم صادقانست و دوسش دارم ولی اون روز واقعا قلبم یه جوری شد انگار از دستش دادم انگار دیر رسیدم ببین من به اینکه چشما حرف میزنن اعتقاد دارم و وقتی که چشماشو دیدم
معلوم بود دوسش داره عشق تو نگاهش معلوم بود
اگه... اگه رلش باشه چی؟
اگع عشقم یه طرفه باشه چی هاناا چجوری فراموشش کنم
هق... هق(گریه)
=: ا. ت آروم باش... اشکال نداره من همیشه تا جایی که بتونم کمکت میکنم.. از تهیونگ میپرسم شاید اون بدونه کیه.. الانم پاشو باشگاه داره دیر میشه
+: مرسی هانا
=: چاکریم
+و=: خندیدن
ویو ی باشگاه
+: با هانا رفتیم تو باشگاه دیدم همون دختره اونجا بود
به هانا نگا کردم اونم به من نگا کرد
دیدم جونگکوک رو بغل کرد و رفت
_: مراقب خودت باش
دختره: باشه اوپا تو هم مراقب خودت باش
و از باشگاه رفت بیرون
ماهم رفتیم سمت رختکن
و کارارو کردیم
=: ا. ت من راجب اون دختره با تهیونگ حرف میزنم ببینم کیه
+: لازم نیست
=: چیی.. نه من میپرسم بهت میگم
+: باش
رفتیم بیرون
=: سلام استاد
+: سلام استاد
_: سلام خب بریم سر کارمون
+: بله
رفتیم سمت تردمیل و بعدش رفتیم سمت وزنه و بقیه چیزا
تایم استراحت شد
دیدم هانا اومد پیشم
که...
ادامه دارد...
- ۱۰.۳k
- ۲۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط