باران

#باران
آبرویم را خرید
شبیه مردی کِ گریه نمی کُند
بِ خانه برگشتم
دیدگاه ها (۱)

#زیر پوست شبماه را از آسمان، قرض می گیرمتا جرعه ایی از دریای...

#گاهی "مرگ"قصد کشتن نداردنامش میشود"دلتنگی"...! #نگارقاسمی #...

#چه #تعهد شیرینیدستهایش مرا به تمام مردهای سرزمینم...حرام کر...

#شب، "باتلاقی" است!که هرچقدر در آن تقلا کنیم؛بیشتر در عمق دل...

بعضی روزهاآدم دلش یک معجزه می خواهد،معجزه‌ای...

فکر میکردم تو خانه ام هستی ک از تمام جنگها و زخمها ب تو بر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط